English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
to keep time موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
Other Matches
toe با انگشت پا زدن یاراه رفتن
toes با انگشت پا زدن یاراه رفتن
recite با صدایی موزون خواندن
reciting با صدایی موزون خواندن
recites با صدایی موزون خواندن
recited با صدایی موزون خواندن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
refrains نگاه داشتن
retaining نگاه داشتن
preservatize نگاه داشتن
stop نگاه داشتن
stopped نگاه داشتن
stopping نگاه داشتن
retains نگاه داشتن
to lay fast نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
to put to a pause نگاه داشتن
refrain نگاه داشتن
holds نگاه داشتن
hold نگاه داشتن
to lock out نگاه داشتن
stops نگاه داشتن
to hang up نگاه داشتن
tackling نگاه داشتن
tackles نگاه داشتن
tackled نگاه داشتن
tackle نگاه داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
to give support to نگاه داشتن
keep نگاه داشتن
keeps نگاه داشتن
stay نگاه داشتن
stayed نگاه داشتن
to keep in نگاه داشتن
retain نگاه داشتن
retained نگاه داشتن
to keep any one waiting نگاه داشتن
freeze ثابت نگاه داشتن
to keep away دور نگاه داشتن
commemorates بیادگار نگاه داشتن
freezes ثابت نگاه داشتن
commemorating بیادگار نگاه داشتن
to pick up oneself خودرا نگاه داشتن
hide مخفی نگاه داشتن
to hold in trust بطورامانت نگاه داشتن
to hush up ساکت نگاه داشتن
to keep at bay معطل نگاه داشتن
hides مخفی نگاه داشتن
to keep down پایین نگاه داشتن
to keep in روشن نگاه داشتن
to keep on پیوسته نگاه داشتن
shrouded در زیرحجاب نگاه داشتن
enwomb در رحم نگاه داشتن
shroud در زیرحجاب نگاه داشتن
to keep on روشن نگاه داشتن
to keep on file درپرونده نگاه داشتن
to keep the pot boiling کارهارادرجریان نگاه داشتن
to lay up in a napkin بی مصرف نگاه داشتن
hold down مطیع نگاه داشتن
to behave oneself ادب نگاه داشتن
journalize دفترروزانه نگاه داشتن
keep on بازهم نگاه داشتن
stunting کوتاه نگاه داشتن
impark در محوطه نگاه داشتن
wedging باگوه نگاه داشتن
wedges باگوه نگاه داشتن
wedged باگوه نگاه داشتن
inshrine با حرمت نگاه داشتن
wedge باگوه نگاه داشتن
inurn در فرف نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom> پنهان نگاه داشتن
stunt کوتاه نگاه داشتن
commemorated بیادگار نگاه داشتن
stunts کوتاه نگاه داشتن
commemorate بیادگار نگاه داشتن
on ice <idiom> دور نگاه داشتن
pawl باگیره یاعایق نگاه داشتن
celebrate نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrating نگاه داشتن تقدیس کردن
spare برای یدکی نگاه داشتن
to time a race وقت مسابقهای را نگاه داشتن
spare درذخیره نگاه داشتن مضایقه
saves رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save رهایی بخشیدن نگاه داشتن
smothers در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothering در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothered در دل نگاه داشتن خفه شدن
smother در دل نگاه داشتن خفه شدن
spared درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spared برای یدکی نگاه داشتن
keep something at bay <idiom> [چیزی را دور نگاه داشتن]
to observe the proprieties اداب معاشرت را نگاه داشتن
commemorating نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorated نگاه داشتن جشن گرفتن
to rein up جلو اسب را نگاه داشتن
hold over برای اینده نگاه داشتن
retain ابقاء کردن نگاه داشتن
Keep somebody at bay <idiom> [کسی را دور نگاه داشتن]
commemorate نگاه داشتن جشن گرفتن
retains ابقاء کردن نگاه داشتن
commemorates نگاه داشتن جشن گرفتن
retained ابقاء کردن نگاه داشتن
retaining ابقاء کردن نگاه داشتن
file در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
cellarage حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
filed در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
exclude راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to shut in تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
enchain در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
to p a vehicle or horse جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
excludes راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
fish globe شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
to keep on در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
memorialize برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
pinfold جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
thump صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumps صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
to trainb arms تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
clipboards تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
outrigger چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboard تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
to save ones face ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
planch صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
to hold any one to ransom کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
jut پیشرفتگی داشتن جلو رفتن
jutted پیشرفتگی داشتن جلو رفتن
juts پیشرفتگی داشتن جلو رفتن
blind درز یاراه
blinds درز یاراه
blinded درز یاراه
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
lilt اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
multiplicantive ضربی
ragtime موسیقی ضربی
instruments of percussion ادوات ضربی
straight barrel vault طاق ضربی
annular barrel vault طاق ضربی
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
sloping barrel vault طاق ضربی مایل
habanera رقص دو ضربی کوبا
percussionists نوازنده اسبابهای ضربی
percussion instrument الات موسیقی ضربی
inclined barrel arch طاق ضربی مایل
pulsatile instruments ادوات ضربی یا زدنی
percussionist نوازنده اسبابهای ضربی
to beat time ضلاب یافاصله ضربی گرفتن
mazurka رقص نشاط انگیز سه ضربی لهستانی
percussion اسبابهای ضربی مثل طبل ودنبک
earless بی دسته فاقدگوش موسیقی یاگوش ضربی
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
lintels نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
lintel نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
shapeable موزون
symphonious موزون
concordant موزون
immusical نا موزون
rhythmical موزون
lilting موزون
swinging موزون
metrical موزون
concerted موزون
weaving shed [فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
rhytmic movement حرکت موزون
shapable مناسب موزون
harmonic هم اهنگ موزون
rhythms اهنگ موزون
tuneable کوک موزون
weighted average میانگین موزون
weight index شاخص موزون
metrically بطور موزون
lilts اهنگ موزون
lilt اهنگ موزون
fabliau افسانه موزون
tunable کوک موزون
tunably کوک موزون
rhythm اهنگ موزون
weighted indexes شاخصهای موزون
leveled موزون هدف گیری
eurythmics حرکات بدنی موزون
eurhythmics حرکات بدنی موزون
well proportioned با تناسب متناسب موزون
level موزون هدف گیری
rhythmize باهنگ موزون دراوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com