English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
finance house موسسه مالی
Search result with all words
financial intermediary موسسه مالی واسطه
Other Matches
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
fiscal drag اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
financial statement صورت مالی گزارش مالی
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
corporations موسسه
corporation موسسه
instituted موسسه
institutes موسسه
instituting موسسه
enterprises موسسه
stablishment موسسه
establishment موسسه
establishments موسسه
inst موسسه
institution موسسه
enterprise موسسه
institute موسسه
enterprises موسسه اقتصادی
enterprise موسسه اقتصادی
closed shop موسسه کارشناسی
closed shops موسسه کارشناسی
translation agency موسسه ترجمه
foundation موسسه خیریه
pawnshop موسسه رهنی
discount house موسسه تنزیل
installation موسسه نظامی
installations موسسه نظامی
credit institution موسسه اعتباری
correctional institution موسسه تادیبی
installation property مایملک موسسه
charitable institution موسسه خیریه
foundress موسسه بانیه
civilian enterprise موسسه غیرنظامی
charity موسسه خیریه
entities موسسه مستقل
businesses موسسه بازرگانی
business موسسه بازرگانی
economic unit موسسه دولتی و ...
charities موسسه خیریه
entity موسسه مستقل
bindery موسسه صحافی
charles babbage institute موسسه چارلز بابیج
enterprise موسسه یا بنگاه اقتصادی
enterprises موسسه یا بنگاه اقتصادی
shipping agent موسسه حمل کالا
nonprofit firm موسسه غیر انتفاعی
joint enterprise موسسه اقتصادی مشترک
establishments موسسه دسته کارکنان
jobholder عضو ثابت موسسه
institute of purchasing and supply موسسه خرید و عرضه
institute of materials management موسسه مدیریت مواد
consolidation ادغام دو یا چند موسسه
consolidation ادغام دو یاچند موسسه
establishment موسسه دسته کارکنان
firms کارخانه موسسه بازرگانی
firm کارخانه موسسه بازرگانی
carriers موسسه حمل و نقل
carrier موسسه حمل و نقل
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
social service موسسه تعاون اجتماعی
social welfare موسسه رفاه اجتماعی
sovkhoz موسسه کشاورزی وروستایی
wiring موسسه سیم سازی
private enterprise اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
firmest واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firm واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firmer واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
firms واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
clearinghouse موسسه تهاتری لندن انبار
contracting carrier موسسه حمل و نقل موردقرارداد
american national standards institute موسسه ملی استانداردهای امریکا
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی
principal رئیس موسسه اثاثه ارثی
principals رئیس موسسه اثاثه ارثی
social audit ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
icot موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
corporations شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
outsiders موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
corporation شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
outsider موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
interoffice مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
haute couturer موسسه طراحی لباس ومد بانوان
business combination ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
discount house موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
net net worth ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
institute for professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
entrepreneur مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneurs مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
house organ مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
confirming house موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
admin تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
ieee Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
financed مالی
financing مالی
accounting classification کد مالی
finances مالی
finance مالی
monetary مالی
pecuniary مالی
financial مالی
fiscal مالی
combination توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
financial feasibility امکان مالی
finance markets بازارهای مالی
financial crisis بحران مالی
financial data اطلاعات مالی
financial e. متخصص مالی
financial intermediary واسطه مالی
financial expenses هزینههای مالی
subvention کمک مالی
snow job ماست مالی
mart بازار مالی
sustentation استعانت مالی
financial status وضع مالی
finance officer افسر مالی
sparge گل مالی کردن
financial assets دارائیهای مالی
felting نمد مالی
financial affairs امور مالی
financial budget بودجه مالی
financial capital سرمایه مالی
financial centers مراکز مالی
subsidization کمک مالی
financial circles محافل مالی
financial adviser مشاور مالی
financial bill لایحه مالی
financial ability تمکن مالی
financial assets موجودی مالی
financial market بازار مالی
illinition روغن مالی
in low water در تنگی مالی
Mali کشور مالی
spiel شیره مالی
roughcast گل مالی شده
inunction روغن مالی
judgment debt محکوم به مالی
non pecuniary غیر مالی
unction روغن مالی
pecuniary penalty مجازات مالی
rough usage دست مالی
fiscally ازلحاظ مالی
financial inventory ذخایر مالی
financial management مدیریت مالی
financial period دوره مالی
financial plan برنامه مالی
sustention استعانت مالی
taction دست مالی
financial policy سیاست مالی
financial position وضعیت مالی
financial relations روابط مالی
financial secretary مشاور مالی
fiscal control نظارت مالی
fiscal control کنترل مالی
fiscal policy سیاست مالی
self support استقلال مالی
fiscal years سال مالی
fiscal years دوره مالی
fiscal سال مالی
anointment پماد مالی
fiscal year دوره مالی
financiers متخصص مالی
financier متخصص مالی
financially از نظر مالی
slobbery لجن مالی
financial year سال مالی
financial years سال مالی
fiscal year سال مالی
capital commitment تعهدات مالی
committee of ways and means کمیسیون مالی
subsidies کمکهای مالی
fund اعتبار مالی
credited اعتبار مالی
credits اعتبار مالی
crediting اعتبار مالی
chamberlains نافر مالی
waxing موم مالی
embrocation روغن مالی
embrocations روغن مالی
credit اعتبار مالی
padding لگد مالی
chamberlain نافر مالی
subsidy کمک مالی
funded اعتبار مالی
iee /s 00 مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
salvage مالی را از خطرنجات دادن
salvaging مالی را از خطرنجات دادن
finance قسمت مالی یا دارایی
felt نمد مالی کردن
finances قسمت مالی یا دارایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com