Dictiornary-Farsi | موسیقی شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
musicologist	موسیقی شناس


Other Matches

play by ear <idiom>	توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
melody	مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
to sight-read something	از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
melodies	مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
musicom	یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
MIDI Mapper	برنامه پشتیبانی شده با windows که به کاربران MIDI با تجربه امکان تغییر نحوه ارسال نت موسیقی به دستگاههای موسیقی به PC را بیان میکند
MIDI file	فایل ذخیره شده روی PC که حاوی نتهای موسیقی و اطلاعات صوتی است که توسط کارت وسط MIDI به قطعه موسیقی ارسال میشود
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
graphologist	خط شناس
paleographer	خط شناس
technologist	فن شناس
metallographer	فلز شناس
hypnologist	خواب شناس
herborist	گیاه شناس
heliologist	افتاب شناس
mythologist	افسانه شناس
mythologist	اسطوره شناس
methodologist	اسلوب شناس
numismatist	سکه شناس
gemologist	گوهر شناس
fossilist	سنگواره شناس
numismatist	مدال شناس
feal	وفیفه شناس
myologist	ماهیچه شناس
ichthyologist	ماهی شناس
lunarian	ماه شناس
petologist	سنگ شناس
lithologist	سنگ شناس
lexicologist	لغت شناس
microbiologist	میکرب شناس
selenographer	ماه شناس
astronmer	ستاره شناس
mineralogist	معدن شناس
ideologist	ارمان شناس
iconologist	شمایل شناس
mythologist	اساطیر شناس
cytology	یاخته شناس
odontologist	دندان شناس
etymologer	اشنقاق شناس
characterologist	منش شناس
carpologist	میوه شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
bibliographer	کتاب شناس
bibliograph	کتاب شناس
bacteriologist	میکرب شناس
arborist	درخت شناس
anatomist	کالبد شناس
esthetician	زیبایی شناس
aesthetician	زیبایی شناس
actinolagy	پرتو شناس
acoustician	صدا شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
astrologer	ستاره شناس
climatologist	اقلیم شناس
conchologist	صدف شناس
ethologist	کردار شناس
epigraphist	کتیبه شناس
insectologist	حشره شناس
entomologist	حشره شناس
cytology	سلول شناس
embryologist	رویان شناس
duteous	گماشت شناس
dendrologist	درخت شناس
demographer	جمعیت شناس
decoder	رمز شناس
crystallographer	بلور شناس
craniologist	کله شناس
craniologist	جمجمه شناس
cosmologist	کیهان شناس
cosmographer	کیهان شناس
astrologers	ستاره شناس
oenologist	باده شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
weather wise	هوا شناس
philologist	واژه شناس
philologer	زبان شناس
phenomenologist	پدیده شناس
petrologist	سنگ شناس
parasitologist	انگل شناس
paleontologist	دیرین شناس
osteologist	استخوان شناس
orologist	کوه شناس
ornithologist	پرنده شناس
orientalist	خاور شناس
operation decoder	عمل شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
ontologist	هستی شناس
philologist	زبان شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
vermeologist	کرم شناس
topologist	مکان شناس
therapeutist	درمان شناس
teleologist	پایان شناس
syphilologist	سفلیس شناس
spectroscopist	طیف شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
rhythmist	سجع شناس
pteridologist	سرخس شناس
pteridologist	کرف شناس
physiognomist	قیافه شناس
phrenologist	جمجمه شناس
phonologist	صوت شناس
oenologist	شراب شناس
toxicologist	زهر شناس
tactfully	موقع شناس
ethnologists	قوم شناس
godly	خدا شناس
criminologist	جرم شناس
archaeologist	باستان شناس
archeologist	باستان شناس
anthropologist	انسان شناس
sociologist	جامعه شناس
ethnologist	قوم شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
philatelist	تمبر شناس
philatelists	تمبر شناس
ecologist	بوم شناس
ecologists	بوم شناس
conscientious	وفیفه شناس
technologist	حرفه شناس
sociologist	انسگان شناس
herbalists	گیاه شناس
genealogist	شجره شناس
loyal	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
tactful	موقع شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
geologist	زمین شناس
seismologist	زلزله شناس
dutiful	گماشت شناس
dutiful	وفیفه شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
antiquarian	عتیقه شناس
naturalists	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
botanist	گیاه شناس
gourmet	خوراک شناس
pathologists	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
zoologist	جانور شناس
pathologist	اسیب شناس
naturalist	طبیعت شناس
neurologist	عصب شناس
punctual	وقت شناس
botanists	گیاه شناس
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
duteous	وفیفه شناس مطیع
environmentalists	محیط زیست شناس
feal	نمک شناس باوفا
leal	وفیفه شناس حقشناس
environmentalist	محیط زیست شناس
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
he can read the sky	ستاره شناس است
incognito	نا شناس مجهول الهویه
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
psychopathologist	اسیب شناس روانی
carcinology	سخت پوست شناس
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
selenologist	دانشمند ماه شناس
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
To be conspicuous.	انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
copernician	وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
self analytical	تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
ear for music	موسیقی
music	موسیقی
treble clef	موسیقی
ragtime	در موسیقی
treble staff	موسیقی
musicality	ذوق موسیقی
musicalness	برابری با موسیقی
ambient music	موسیقی متن
musicalness	ذوق موسیقی
background music	موسیقی متن
musicology	موسیقی شناسی
background sound	موسیقی متن
musicality	برابری با موسیقی
musical language	زبان موسیقی
musical ability	توانش موسیقی
make music	موسیقی ساختن

musicologist

موسیقی شناس