Dictiornary-Farsi | موسیقی یااثرهنری خیال انگیز ورویایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
schmaltz	موسیقی یااثرهنری خیال انگیز ورویایی
schmaltzy	موسیقی یااثرهنری خیال انگیز ورویایی


Other Matches

curlicue	چین وشکن یا پیچ وتاب خیال انگیز
schmalz	موسیقی یااثر هنری خیال انگیزورویایی
play by ear <idiom>	توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
melody	مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
melodies	مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
to sight-read something	از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
MIDI Mapper	برنامه پشتیبانی شده با windows که به کاربران MIDI با تجربه امکان تغییر نحوه ارسال نت موسیقی به دستگاههای موسیقی به PC را بیان میکند
musicom	یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
MIDI file	فایل ذخیره شده روی PC که حاوی نتهای موسیقی و اطلاعات صوتی است که توسط کارت وسط MIDI به قطعه موسیقی ارسال میشود
lugubrious	غم انگیز حزن انگیز
figment	خیال
humours	خیال
whims	خیال
fantasies	خیال
whim	خیال
freewheeling	بی خیال
fantasy	خیال
apparition	خیال
apparitions	خیال
notional	خیال
spectrum	خیال
minds	خیال
mind	خیال
figments	خیال
humouring	خیال
humour	خیال
notion	خیال
notions	خیال
phantoms	خیال
phantom	خیال
fictions	خیال
wraith	خیال
wraiths	خیال
fiction	خیال
carefree	بی خیال
minding	خیال
hallucination	خیال
hallucinations	خیال
ideologies	خیال
humors	خیال
humoring	خیال
humored	خیال
plan	خیال
plans	خیال
design	خیال
designs	خیال
get off	بی خیال شدن
ideology	خیال
fancied	خیال
doubleganger	خیال
dump	خیال
fata morgana	خیال
fantasm	خیال
phantasma	خیال
idealogy	خیال
intention	خیال
intentions	خیال
phantasy	خیال
fancying	خیال
fancies	خیال
fanciest	خیال
humoured	خیال
inapprehensive	بی خیال
conceptualization	خیال
fancy	خیال
deemed	خیال کردن
daydreaming	خیال باطل
daydreamed	خیال باطل
daydream	خیال باطل
ideate	خیال کردن
absent minded	پریشان خیال
flights of fancy	بال خیال
deems	خیال کردن
deeming	خیال کردن
deem	خیال کردن
absent	پریشان خیال
i intend to stay here	خیال دارم که ...
going to	خیال داشتن
he changed his mind	از ان خیال منصرف شد
futurism	خیال پرستی
absent-minded	پریشان خیال
absent-mindedly	پریشان خیال
he thought	خیال می کرد
forced fantasy	خیال فراخوانده
high flying	بلند خیال
high flying	خیال پرور
humor	خیال مزاح
far away	پریشان خیال
uneasily	پریشان خیال
uneasy	پریشان خیال
fancy free	عاری از خیال
spectre	خیال وفکر
spectres	خیال وفکر
specters	خیال وفکر
daydreams	خیال باطل
ideation	خیال اندیشی
puzzleheaded	اشفته خیال
reveries	خیال واهی
reveries	خیال خام
imaginary	وهمی خیال
revery	خیال واهی
revery	خیال خام
scatter brained	پریشان خیال
specter	خیال وفکر
supposable	خیال کردن
whim wham	خیال وسواس
chimeras	خیال واهی
chimera	خیال واهی
wool-gathering	خواب و خیال
Utopia	وهم و خیال
Utopias	وهم و خیال
reverie	خیال خام
reverie	خیال واهی
think	خیال کردن
thinks	خیال کردن
daydreamer	خیال باف
day dreaming	خیال پروری
absentminded	پریشان خیال
cloud castle	خیال خام
chimaera	خیال واهی
maya	خواب و خیال
an absurd notion	خیال بیهوده
abstractionism	خیال بافی
abstractedly	با پریشانی خیال
sitting duck <idiom>	بی خیال نشستن
absent-minded <idiom>	فراموش خیال
impressions	عقیده خیال
impression	عقیده خیال
harebrained	بیفکرو خیال
vision	خیال تصور
ghosts	جان خیال
ghost	جان خیال
starry-eyed	خیال پرور
idea	فکر خیال
starry eyed	خیال پرور
starry eyed	خیال اندیش
ideas	فکر خیال
autism	خیال پرستی
visions	خیال تصور
imaginative <adj.>	خیال آفرین
abstracted	پریشان خیال
fancier	خیال باف
idealism	خیال اندیشی
fanciers	خیال باف
thought	افکار خیال
fanciers	خیال باز
fancier	خیال باز
thoughts	افکار خیال
starry-eyed	خیال اندیش
winning <adj.>	دل انگیز
baleful	غم انگیز
impulsion	دژ انگیز
engaging <adj.>	دل انگیز
attractive <adj.>	دل انگیز
impulsions	دژ انگیز
dazzling <adj.>	دل انگیز
appealing <adj.>	دل انگیز
charming <adj.>	دل انگیز
tragic	غم انگیز
delightful <adj.>	دل انگیز
incogitant	بی خیال فارغ البال
irreflexive	بی خیال بدون بازتاب
envisions	خیال بافی کردن
envisioning	خیال بافی کردن
fantasized	به خواب و خیال فرورفتن
With an easy mind (conscience).	با خیال (وجدان ) راحت
illusion	خیال باطل وهم
illusions	خیال باطل وهم
envisioned	خیال بافی کردن
cloud land	عالم خیال یافرض
bovarism	در هم امیزی خیال و واقعیت
fantasised	به خواب و خیال فرورفتن
fantasises	به خواب و خیال فرورفتن
fantasising	به خواب و خیال فرورفتن
fantasizes	به خواب و خیال فرورفتن
fantasizing	به خواب و خیال فرورفتن
dreamer	ادم خیال باف
dreamers	ادم خیال باف
quixote	ادم خیال پرست
cloud-cuckoo-land	سرزمین خواب و خیال
daydreaming	خیال باطل کردن
fantasize	به خواب و خیال فرورفتن
phantasm	حاصل خیال ووهم
With peace of mind.	با آرامش خیال وخاطر
simulacrum	صورت خیالی خیال
envision	خیال بافی کردن
intending	خیال داشتن فهمیدن
daydreams	خیال باطل کردن
daydreamed	خیال باطل کردن
intend	خیال داشتن فهمیدن
daydream	خیال باطل کردن
intends	خیال داشتن فهمیدن
i gave up the idea	از ان خیال منصرف شدم
he hasno notion of going	خیال رفتن ندارد
gawks	بی خیال نگاه کردن
gawking	بی خیال نگاه کردن
his intentions are good	خیال بدی ندارد
to space out	پریشان خیال شدن
gawked	بی خیال نگاه کردن
gawk	بی خیال نگاه کردن