Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
Other Matches
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
controls
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
master slave manipulator
بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
sprint
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprints
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
guided missiles
موشک هدایت شونده
guded missile
موشک هدایت شوند
guided missile
موشک هدایت شونده
pgm
نوعی موشک هدایت شونده
cruise missiles
موشک هدایت شونده کروز
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
cruise missile
موشک هدایت شونده کروز
laser guidance
هدایت لیزری بمب یا موشک
nike ajax
نوعی موشک ضد هوایی هدایت شونده
entac
موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
pursuit navigation
ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
bull pup
نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین
proportional navigating
هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
pseudopursuit navigation
ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
nike hercules
موشک ضد هوایی نایک هرکولس هدایت شونده
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
guided missile cruiser
زره شکن حامل موشک هدایت شونده
directors
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
armstrong
سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
terriers
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
terrier
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
mauler
نوعی موشک هدایت شونده باسکوی خود کششی مخصوص پدافند هوایی
homing phase
مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
rudder
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudders
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
pathfinder guidance
هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
rocketeer
هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
goldie lock
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
playback rate scale factor
و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
jump instruction
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
radar prediction
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
USART
قطعهای که توسط CPU هدایت میشود تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط داده موازی کار کند
radar tracking
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
offset point
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
skin paint
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
railings
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railing
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
conductance
هدایت
leads
هدایت
steerage
هدایت
leading
هدایت
transduction
هدایت
navigator
هدایت گر
guidance
هدایت
navigators
هدایت گر
conduction
هدایت
direction
هدایت
total conductivity
هدایت کل
lead
هدایت
superconductivity
فوق هدایت
directs
هدایت کردن
conducted
هدایت کردن
conducting
هدایت کردن
director
هدایت کننده
conducts
هدایت کردن
directors
هدایت کننده
navigated
هدایت کردن
afferent conduction
هدایت اورانی
afferent transmission
هدایت اورانی
directed
هدایت کردن
direct
هدایت کردن
conduct of fire
هدایت تیراندازی
conveyed
هدایت کردن
conductance
میزان هدایت
conduct
هدایت کردن
direction
هدایت رهبری
convey
هدایت کردن
guide way
مسیر هدایت
bus bar line
سیم هدایت
navigating
هدایت کردن
navigates
هدایت کردن
canalization
هدایت در مسیر
guides
هدایت کردن
guided
هدایت کردن
guide
هدایت کردن
rede
هدایت کردن
heat conductivity
هدایت حرارتی
joysticks
سکان هدایت
steering
هدایت کردن
undirected
هدایت نشده
conduction
هدایت تنظیم
management
هدایت یا سازماندهی
managements
هدایت یا سازماندهی
electron conduction
هدایت الکترون
conductive
قابل هدایت
conduction velocity
سرعت هدایت
conduction
هدایت گرم
conductible
قابل هدایت
vee guideways
مسیر هدایت "وی "
joystick
سکان هدایت
leading line
خط هدایت هواپیما
leading marks
نشانههای هدایت
ionic conduction
هدایت یونی
avigation
فن هدایت هواپیما
conductivity
ضریب هدایت
conning tower
برج هدایت
conductivity
قابلیت هدایت
convect
هدایت کردن
electrical conductivity
هدایت الکتریکی
electric conduction
هدایت الکتریسیته
commutate
هدایت وتغییر
admittance
هدایت فاهری
template
ریل هدایت
con
هدایت کردن
conveys
هدایت کردن
conductibility
قابلیت هدایت
enlightened
هدایت شده
steerable
هدایت کردنی
image line
هدایت تصویر
hydraulic conductivity
هدایت ابی
directing
هدایت کردن
stream line
خط هدایت جریان
conveying
هدایت کردن
dirigible
قابل هدایت
operating stand
اطاق هدایت
cons
هدایت کردن
fire direction
هدایت اتش
heat conduction
هدایت حرارتی
templates
ریل هدایت
navigate
هدایت کردن
conned
هدایت کردن
conning
هدایت کردن
lead
سیر هدایت الکتریکی
conduct
هدایت کردن بردن
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
conducting
هدایت کردن بردن
transverse conductance
مقدار هدایت عرضی
leads
سیر هدایت الکتریکی
directing staff
ستاد هدایت کننده
directors
برج هدایت تیر
directors
هدایت کننده اتش
directed net
شبکه هدایت شده
directed exercise
تمرین هدایت شده
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
vectored thrust
تراست هدایت شونده
vectored
تراست هدایت شونده
fire direction
هدایت کردن اتش
tactical control
کنترل و هدایت تاکتیکی
dredging ladder
هدایت کننده سطل
fire control
کنترل یا هدایت اتش
conduct grade
درجه هدایت یک ماده
channelising island
سکوی هدایت کننده
conducts
هدایت کردن بردن
fire direction center
مرکز هدایت اتش
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
directional
وابسته به راهنمایی و هدایت
direction center
مرکز هدایت عملیات
conducted
هدایت کردن بردن
fire direction net
شبکه هدایت اتش
susceptance
مقدار هدایت کور
traffics
تجارت هدایت شده
heat conductivity
قابلیت هدایت حرارت
conduction
رسانش الکتریکی هدایت
direction
مسیر هدایت کردن
current carring
انتقال یا هدایت جریان
input of current
تغذیه و هدایت جریان
conducting staff
ستاد هدایت کننده
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
conductibility
ضریب هدایت مخصوص
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
high conductivity
قابلیت هدایت زیاد
photoconductivity
قابلیت هدایت نور
traffic
تجارت هدایت شده
trafficked
تجارت هدایت شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com