Dictiornary-Farsi | موضع فرعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
alternate position	موضع فرعی
secondary position	موضع فرعی


Other Matches

position light	علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
assumed position	موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
subspecies	قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass	بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass	گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype	بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
spots	موضع
position	موضع
sited	موضع
sites	موضع
locality	موضع
emplacement	موضع
localities	موضع
spot	موضع
positioned	موضع
lodgment	موضع
locations	موضع
location	موضع
site	موضع
lodgment or lodge	موضع
attack position	موضع تک
localities	موضع مکان
block house	موضع مستحکم
locality	موضع مکان
defense position	موضع پدافندی
delay position	موضع تاخیری
blocking position	موضع سد کننده
stand	مکث موضع
positioned	وضعیت موضع
displacement	تغییر موضع
turnabout	تغییر موضع
defense position	موضع دفاعی
position	وضعیت موضع
supplementary position	موضع تکمیلی
covered position	موضع پوشیده
supplementary position	موضع یدکی
battle position	موضع نبرد
turnabouts	تغییر موضع
punch position	موضع منگنه
spots	لکه موضع
primary position	موضع ابتدایی
spot	لکه موضع
rendezvous area	موضع انتظار
supplemental	موضع تکمیلی
inposition	مستقر در موضع
inposition	به موضع رفتن
primary position	موضع اصلی
lodgment	موضع گیری
deployment	موضع صف ارایی
localization	موضع یابی
selection of position	انتخاب موضع
assumed position	موضع فرضی
secondary position	موضع یدکی
alternate position	موضع یدکی
active site	موضع فعال
occupation of position	اشغال موضع
emplacement	موضع گرفتن
firing position	موضع تیر
the seat of pain	موضع درد
lodgement	موضع گیری
switch position	موضع دفاعی بینابین
switch position	موضع رابط دفاعی
key position	موضع حساس و مهم
occupation of position	اشغال موضع کردن
confirmed location	موضع تایید شده
localization of function	موضع یابی کارکرد
posts	محل ماموریت موضع
post	محل ماموریت موضع
supplementary	موضع تکمیلی اضافی
post-	محل ماموریت موضع
posted	محل ماموریت موضع
stbtitle	عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
culminant	درمرتفع ترین موضع کامل
preselect	پیش بینی موضع کردن
outfield	موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
dummy	دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummies	دروغی تقلبی موضع فریبنده
organizing	مرتب کردن ارایش دادن موضع
foreland	زمین جلوی موضع دماغه سنگر
permanent emplacement	موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
organises	مرتب کردن ارایش دادن موضع
displaced	جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaces	جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacing	جابجا شدن تغییر موضع دادن
organising	مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize	مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes	مرتب کردن ارایش دادن موضع
cheats	موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheated	موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
covered position	محوطه تحت پوشش موضع مخفی
cheat	موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
delay position	موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
displace	جابجا شدن تغییر موضع دادن
long off	موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
olympic trench shooting	مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
hip shoot	تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
redoubt	موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
emplace	جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
layig up position	موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
long spot	موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
pass shooting	شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
disposition	صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
circle of position	دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
sublease	اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
caught with hand in the cookie jar <idiom>	مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
block the plate	موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
third base	موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
adjuncts	فرعی
second class	فرعی
subaltern	فرعی
half deck	پل فرعی
secondary effect	اثر فرعی
adverse reaction	اثر فرعی
minor	فرعی
fall-out [side effect]	اثر فرعی
subalterns	فرعی
petty	فرعی
lateral	فرعی
ancillary	فرعی
derivatives	فرعی
adjunct	فرعی
byeffect	اثر فرعی
by-effect	اثر فرعی
derivative	فرعی
subsidiary	فرعی
secondary	فرعی
min	فرعی
inferior	فرعی
sub dam	سد فرعی
branch lines	خط فرعی
branch line	خط فرعی
tributary	فرعی
tributaries	فرعی
spillover effect	اثر فرعی
accessorial	فرعی
subsidiaries	فرعی
extrinsic	فرعی
incidents	فرعی
by	فرعی
incident	فرعی
accessory	فرعی
succursal	فرعی
inferiors	فرعی
fall back	تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
reference position	محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
lay shaft	میله فرعی
incidental effect	اثر فرعی
link road	راه فرعی
extension telephone	تلفن فرعی
intercardinal points	جهات فرعی
by way	راه فرعی
daughter chain	زنجیر فرعی
cotype	نوعی فرعی
floor jack	اهرم فرعی
by work	کار فرعی
by product material	فراورده فرعی
colonnette	ستون فرعی
derived unit	واحد فرعی
dixings	ارایشهای فرعی
incidentals	اقلام فرعی
dog leg	شاخه فرعی
diverticulum	جاده فرعی
byname	اسم فرعی
byroad	جاده فرعی
intercardinal headings	جهات فرعی
coproduct	محصول فرعی
derived units	احاد فرعی
derived units	واحدهای فرعی
secondary unit	واحد فرعی
consequent pole	قطب فرعی
extension	شماره فرعی
underplot	داستان فرعی
token money	پول فرعی
tine	شاخ فرعی
sugroup	دسته فرعی
substrate	شکل فرعی
substation	ایستگاه فرعی
suborder	راسته فرعی
submenu	منوی فرعی
subspace	فضای فرعی
subharmonic	هماهنگ فرعی
subgenus	تیره فرعی
subgenus	جنس فرعی
subsidiary company	شرکت فرعی
subfamily	تیره فرعی
byway	راه فرعی
byways	راه فرعی
lay-shaft	میله فرعی
annexe	ساختمان فرعی
DIVERSION	راه فرعی
walk-on	بازیگر فرعی
jamb-shaft	ستون فرعی
subordinate clauses	جملهوارهی فرعی
subordinate clause	جملهوارهی فرعی
subfamily	خانواده فرعی
subdirectory	فهرست فرعی
subclass	شعبه فرعی
secondary stairs	پلکان فرعی
secondary port	بندر فرعی
secondary markets	بازارهای فرعی