Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English
Persian
block house
موضع مستحکم
Other Matches
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
assumed position
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
crenellated
مستحکم
tenacious
مستحکم
well founded
مستحکم
reinforced
مستحکم
well found
مستحکم
walled
مستحکم
crenelated
مستحکم
fortified
مستحکم
pillbox
سنگر مستحکم
pillboxes
سنگر مستحکم
bastle
خانه مستحکم
hard beach
ساحل مستحکم
strong point
نقطه مستحکم
bastille
قلعه مستحکم
fortresses
سنگر مستحکم
fortifications
مستحکم کردن
fortification
مستحکم کردن
fortifies
مستحکم کردن
fortify
مستحکم کردن
redoubtable
مستحکم سهمناک
retrenchment
مستحکم سازی
retrench
مستحکم کردن
crenellate
مستحکم کردن
fortress
سنگر مستحکم
crenelate
مستحکم کردن
bastel
خانه مستحکم
fortifier
مستحکم کننده
fortifying
مستحکم کردن
hard base
سکوی پرتاب مستحکم
citadels
پایگاه مستحکم ارگ
hard missile base
پایگاه مستحکم موشک
citadel
پایگاه مستحکم ارگ
hard missile base
سکوی پرتاب مستحکم ضد ترکش اتمی
tower house
قلعه مستحکم قرون وسطی خانه بالای برج
position
موضع
localities
موضع
lodgment or lodge
موضع
site
موضع
sites
موضع
sited
موضع
spots
موضع
locations
موضع
emplacement
موضع
location
موضع
locality
موضع
lodgment
موضع
spot
موضع
positioned
موضع
attack position
موضع تک
covered position
موضع پوشیده
turnabout
تغییر موضع
supplementary position
موضع تکمیلی
defense position
موضع دفاعی
rendezvous area
موضع انتظار
defense position
موضع پدافندی
selection of position
انتخاب موضع
punch position
موضع منگنه
delay position
موضع تاخیری
lodgement
موضع گیری
inposition
به موضع رفتن
lodgment
موضع گیری
inposition
مستقر در موضع
the seat of pain
موضع درد
primary position
موضع اصلی
occupation of position
اشغال موضع
primary position
موضع ابتدایی
firing position
موضع تیر
emplacement
موضع گرفتن
localization
موضع یابی
blocking position
موضع سد کننده
secondary position
موضع یدکی
supplemental
موضع تکمیلی
position
وضعیت موضع
spot
لکه موضع
spots
لکه موضع
secondary position
موضع فرعی
localities
موضع مکان
locality
موضع مکان
stand
مکث موضع
displacement
تغییر موضع
positioned
وضعیت موضع
deployment
موضع صف ارایی
active site
موضع فعال
assumed position
موضع فرضی
battle position
موضع نبرد
alternate position
موضع فرعی
turnabouts
تغییر موضع
alternate position
موضع یدکی
supplementary position
موضع یدکی
supplementary
موضع تکمیلی اضافی
confirmed location
موضع تایید شده
localization of function
موضع یابی کارکرد
switch position
موضع رابط دفاعی
occupation of position
اشغال موضع کردن
posts
محل ماموریت موضع
key position
موضع حساس و مهم
post
محل ماموریت موضع
posted
محل ماموریت موضع
post-
محل ماموریت موضع
switch position
موضع دفاعی بینابین
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
preselect
پیش بینی موضع کردن
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
outfield
موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
dummies
دروغی تقلبی موضع فریبنده
displaced
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaces
جابجا شدن تغییر موضع دادن
organises
مرتب کردن ارایش دادن موضع
displacing
جابجا شدن تغییر موضع دادن
organising
مرتب کردن ارایش دادن موضع
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
cheats
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
organize
مرتب کردن ارایش دادن موضع
cheat
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheated
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
organizing
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes
مرتب کردن ارایش دادن موضع
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
displace
جابجا شدن تغییر موضع دادن
hard beach
قسمت مستحکم ساحل یا اسکله اسکله روسازی شده
castellation
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
olympic trench shooting
مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
hip shoot
تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
strong point
پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
reinforces
مستحکم کردن محکم کردن
reinforce
مستحکم کردن محکم کردن
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
fall back
تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
firing position
موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
organizations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organisations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com