Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
covered position
موضع پوشیده
Other Matches
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
assumed position
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
locality
موضع
localities
موضع
spot
موضع
attack position
موضع تک
sites
موضع
spots
موضع
lodgment
موضع
lodgment or lodge
موضع
site
موضع
position
موضع
sited
موضع
emplacement
موضع
location
موضع
locations
موضع
positioned
موضع
locality
موضع مکان
lodgment
موضع گیری
primary position
موضع ابتدایی
localization
موضع یابی
lodgement
موضع گیری
punch position
موضع منگنه
delay position
موضع تاخیری
active site
موضع فعال
assumed position
موضع فرضی
primary position
موضع اصلی
supplemental
موضع تکمیلی
rendezvous area
موضع انتظار
stand
مکث موضع
displacement
تغییر موضع
position
وضعیت موضع
deployment
موضع صف ارایی
positioned
وضعیت موضع
selection of position
انتخاب موضع
occupation of position
اشغال موضع
alternate position
موضع یدکی
defense position
موضع پدافندی
turnabouts
تغییر موضع
battle position
موضع نبرد
block house
موضع مستحکم
blocking position
موضع سد کننده
inposition
به موضع رفتن
inposition
مستقر در موضع
localities
موضع مکان
firing position
موضع تیر
emplacement
موضع گرفتن
defense position
موضع دفاعی
spot
لکه موضع
spots
لکه موضع
turnabout
تغییر موضع
supplementary position
موضع یدکی
the seat of pain
موضع درد
secondary position
موضع فرعی
supplementary position
موضع تکمیلی
secondary position
موضع یدکی
alternate position
موضع فرعی
switch position
موضع رابط دفاعی
post
محل ماموریت موضع
post-
محل ماموریت موضع
posted
محل ماموریت موضع
confirmed location
موضع تایید شده
supplementary
موضع تکمیلی اضافی
posts
محل ماموریت موضع
occupation of position
اشغال موضع کردن
localization of function
موضع یابی کارکرد
key position
موضع حساس و مهم
switch position
موضع دفاعی بینابین
outfield
موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
preselect
پیش بینی موضع کردن
dummies
دروغی تقلبی موضع فریبنده
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
displaced
جابجا شدن تغییر موضع دادن
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
displacing
جابجا شدن تغییر موضع دادن
organising
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organises
مرتب کردن ارایش دادن موضع
displaces
جابجا شدن تغییر موضع دادن
organizing
مرتب کردن ارایش دادن موضع
cheats
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
displace
جابجا شدن تغییر موضع دادن
cheated
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheat
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
olympic trench shooting
مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
hip shoot
تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
defilade
پوشیده
shaded
پوشیده
covert
پوشیده
veiled
پوشیده
private
پوشیده
crypto
پوشیده
privates
پوشیده
latent
پوشیده
inapparent
پوشیده
dressed
پوشیده
furriest
خز پوشیده
furry
خز پوشیده
larvated
پوشیده
recondite
پوشیده
feathered
پوشیده
florid
پوشیده از گل
crested
پوشیده
impenetrable
پوشیده
overcast
پوشیده
occult
پوشیده
painted
پوشیده
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
sadly dressed
جامه غم پوشیده
glace
پوشیده ازشکر
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
plumbeous
پوشیده از سرب
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
latent defect
نقض پوشیده
robed in bleck
سیاه پوشیده
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
habilitate
لباس پوشیده
scanned image
تصویر پوشیده
solvated
حلال پوشیده
masked depression
افسردگی پوشیده
stubbly
پوشیده از کاهبن
masked epilepsy
صرع پوشیده
surmounted with snow
پوشیده از برف
verrucose
پوشیده از گندمه
verrucous
پوشیده از گندمه
blotchy
پوشیده از لکه
mystic sense
معنی پوشیده
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
ivied
پوشیده از پاپیتال
rolling country
زمین پوشیده
shrubby
پوشیده از بوته
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
scurvy
پوشیده از شوره
snow clad
برف پوشیده
defiladed area
منطقه پوشیده
covered space
فضای پوشیده
acloud
پوشیده از ابر
storehouses
انبار سر پوشیده
armor basis
پوشیده با زره
shod
کفش پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
storehouse
انبار سر پوشیده
covert
پوشیده پوشپر
bosky
پوشیده از بوته
bosky
پوشیده ازبیشه
feathery
پوشیده ازپر
secret
اسرارامیز پوشیده
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
covered approach
مسیر پوشیده
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
uncovered
غیر پوشیده
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
beetle
پوشیده شدن
grassy
پوشیده از چمن
snowy
پوشیده از برف
concealed
پوشیده شده
cryptonym
نام پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
cryptogenous
پوشیده سبب
secrets
اسرارامیز پوشیده
cloudy
پوشیده از ابر
cryptical
پوشیده مرموز
beetles
پوشیده شدن
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
bushed
ازبوته پوشیده شده
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
rich clad
جامه فاخر پوشیده
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
woody
چوبی پوشیده از چوب
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com