Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (13 milliseconds)
English
Persian
emplacement
موضع گرفتن
Search result with all words
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
cheat
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheated
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheats
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
Other Matches
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
assumed position
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
lodgment or lodge
موضع
attack position
موضع تک
locality
موضع
localities
موضع
lodgment
موضع
emplacement
موضع
sited
موضع
location
موضع
spots
موضع
sites
موضع
spot
موضع
positioned
موضع
site
موضع
position
موضع
locations
موضع
deployment
موضع صف ارایی
locality
موضع مکان
displacement
تغییر موضع
localities
موضع مکان
supplemental
موضع تکمیلی
active site
موضع فعال
battle position
موضع نبرد
block house
موضع مستحکم
position
وضعیت موضع
alternate position
موضع یدکی
stand
مکث موضع
positioned
وضعیت موضع
alternate position
موضع فرعی
secondary position
موضع یدکی
secondary position
موضع فرعی
assumed position
موضع فرضی
covered position
موضع پوشیده
defense position
موضع دفاعی
defense position
موضع پدافندی
lodgment
موضع گیری
occupation of position
اشغال موضع
primary position
موضع اصلی
primary position
موضع ابتدایی
punch position
موضع منگنه
rendezvous area
موضع انتظار
selection of position
انتخاب موضع
supplementary position
موضع تکمیلی
supplementary position
موضع یدکی
the seat of pain
موضع درد
spots
لکه موضع
spot
لکه موضع
blocking position
موضع سد کننده
inposition
به موضع رفتن
firing position
موضع تیر
inposition
مستقر در موضع
lodgement
موضع گیری
turnabouts
تغییر موضع
turnabout
تغییر موضع
localization
موضع یابی
delay position
موضع تاخیری
posts
محل ماموریت موضع
posted
محل ماموریت موضع
confirmed location
موضع تایید شده
switch position
موضع رابط دفاعی
post-
محل ماموریت موضع
supplementary
موضع تکمیلی اضافی
key position
موضع حساس و مهم
switch position
موضع دفاعی بینابین
occupation of position
اشغال موضع کردن
localization of function
موضع یابی کارکرد
post
محل ماموریت موضع
dummies
دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
outfield
موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
preselect
پیش بینی موضع کردن
organises
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes
مرتب کردن ارایش دادن موضع
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
displacing
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaces
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displace
جابجا شدن تغییر موضع دادن
organize
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizing
مرتب کردن ارایش دادن موضع
displaced
جابجا شدن تغییر موضع دادن
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
hip shoot
تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
olympic trench shooting
مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
fall back
تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
firing position
موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
organizations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organisations
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization
سازمان دادن ارایش دادن موضع
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
reclaiming
پس گرفتن
accustom
خو گرفتن
obturate
گرفتن
holds
گرفتن
reclaimed
پس گرفتن
accustoming
خو گرفتن
pushing
گرفتن
lutes
گل گرفتن
ceased
گرفتن
accustoms
خو گرفتن
hold
گرفتن
cease
گرفتن
ceasing
گرفتن
ceases
گرفتن
retrieves
پس گرفتن
retrieve
پس گرفتن
retrieved
پس گرفتن
reclaims
پس گرفتن
fleas
کک گرفتن
renovate
از سر گرفتن
to bring to a stop
را گرفتن
to put a stop to
را گرفتن
wed
گرفتن
accompany
دم گرفتن
accompanies
دم گرفتن
to call back
پس گرفتن
to catch a fly
بل گرفتن
to catch on
گرفتن
to draw back
پس گرفتن
seized
گرفتن
seize
گرفتن
to get at
گرفتن
to hunt out
گرفتن
to lay a wager
گرفتن
to nestle oneself
جا گرفتن
accompanied
دم گرفتن
puddles
گل گرفتن
to break in
گرفتن
to begin again
از سر گرفتن
overtake
گرفتن
renovated
از سر گرفتن
renovates
از سر گرفتن
catch
گرفتن
raclaim
پس گرفتن
seizes
گرفتن
renovating
از سر گرفتن
reoccupy
از سر گرفتن
flea
کک گرفتن
acquiring
گرفتن
lute
گل گرفتن
acquires
گرفتن
acquire
گرفتن
to addict oneself
خو گرفتن
overtakes
گرفتن
overtaken
گرفتن
puddle
گل گرفتن
recaptures
پس گرفتن
corks
گرفتن
cork
گرفتن
resuming
از سر گرفتن
resumes
از سر گرفتن
adeem
پس گرفتن
resumed
از سر گرفتن
resume
از سر گرفتن
situate
جا گرفتن
situates
جا گرفتن
situating
جا گرفتن
detract
گرفتن
withdraws
پس گرفتن
encumbers
گرفتن
encumbering
گرفتن
recapturing
پس گرفتن
resumption
از سر گرفتن
skim
کف گرفتن از
skim
گرفتن کف
skimmed
کف گرفتن از
skimmed
گرفتن کف
skims
کف گرفتن از
skims
گرفتن کف
grabs
گرفتن
grabbing
گرفتن
grabbed
گرفتن
grab
گرفتن
recapture
پس گرفتن
encumber
گرفتن
encumbered
گرفتن
detracted
گرفتن
detracting
گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com