English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
Other Matches
fast که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fastest که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasts که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasted که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
beside one's self <idiom> خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
for peanuts [and for chicken feed] <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
for next to nothing <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
precipitated خیلی سریع
precipitating خیلی سریع
precipitates خیلی سریع
precipitate خیلی سریع
achieve موفقیت در انجام کاری
achieves موفقیت در انجام کاری
achieving موفقیت در انجام کاری
achieved موفقیت در انجام کاری
hyperpnea تنفس خیلی سریع یاعمیق
like crazy <idiom> خیلی سریع با انرژی زیاد
by the skin of one's teeth <idiom> بزور [با زحمت] کاری را با موفقیت انجام دادن
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
out like a light <idiom> (زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
input limited ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
processor کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
successful <adj.> موفقیت آمیز
emergencies خیلی خیلی فوری
emergency خیلی خیلی فوری
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
get through <idiom> کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
if it works اگر این کار با موفقیت انجام شود
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
failures انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure انجام ندادن کاری که باید انجام شود
ten خیلی
dumpiness خیلی
many خیلی
damn خیلی
very little خیلی کم
dammit خیلی
highly خیلی
copious خیلی
for long خیلی
far and away خیلی
routh خیلی
very خیلی
in large quantities خیلی خیلی
villainous خیلی بد
to a large extent خیلی
not a few خیلی ها
abysmal <adj.> خیلی بد
as stiff as a poker خیلی خشک
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
piping hot خیلی داغ
too bad <idiom> خیلی بد ،غم انگیز
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
to pieces <idiom> خیلی زیاده
as good as خیلی خوب
tickled pink <idiom> خیلی شادوخوشحال
infinitely خیلی زیاد
far and away خیلی دور
far زیاد خیلی
far off خیلی دور
(a) snap <idiom> خیلی ساده
awesome <adj.> خیلی خوب
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
a lot of times <adv.> خیلی از اوقات
before you can say knife خیلی زود
often خیلی اوقات
regularly [often] <adv.> خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.> خیلی از اوقات
frequently <adv.> خیلی از اوقات
by leaps and bounds خیلی تند
often <adv.> خیلی از اوقات
many times <adv.> خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.> خیلی از اوقات
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
hit bottom <idiom> خیلی پست
high خیلی بزرگ
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
at most خیلی باشد
highest خیلی بزرگ
benedicite خیلی خوب
highs خیلی بزرگ
costs and arm and a leg <idiom> خیلی گرونه
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
He is a loose card . خیلی ول است
dead slow خیلی اهسته
corking خیلی زیبا
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> خیلی بادقت
get up the nerve <idiom> خیلی شلوغ
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
open-and-shut خیلی سهل
great <adj.> خیلی خوب
cool <adj.> خیلی خوب
sick [British E] <adj.> خیلی خوب
wicked <adj.> خیلی خوب
faraway خیلی دور
really wicked خیلی محشر
really sick خیلی محشر
parlous خیلی مهیب
superabundant خیلی زیاد
immediate خیلی فوری
I spoke my mind. من خیلی رک گفتم.
decrepit خیلی پیر
whopping خیلی بزرگ
Many thanks! خیلی ممنون!
open and shut خیلی سهل
Neanderthal خیلی کهنه
exceeding خیلی زیاد
extreme خیلی زیاد
pluperfect خیلی عالی
jolly بذله گو خیلی
precise خیلی دقیق
too tough خیلی سفت
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
pitch black خیلی سیاه
confidential خیلی محرمانه
fortissimo خیلی بلند
once in the blue moon خیلی بندرت
extras بسیار خیلی
extra- بسیار خیلی
extra بسیار خیلی
whacking خیلی بزرگ
whackings خیلی بزرگ
niftier خیلی خوب
niftiest خیلی خوب
nifty خیلی خوب
lots خیلی زیاد
oodles خیلی زیاد
pitch-black خیلی سیاه
many persons خیلی اشخاص
very light خیلی سبک
giantess زن خیلی قدبلند
lily white خیلی سفید
bone dry خیلی خشک
frequently خیلی اوقات
quaint خیلی فریف
span new خیلی تازه
iam in bad خیلی محتاجم
hand and glove خیلی صمیمی
skinless خیلی حساس
pianissmo خیلی نرم
level best خیلی خوب
overstrung خیلی حساس
toploftiness خیلی متکبر
much was said خیلی حرفهازده شد
much worse خیلی بدتر
many people خیلی اشخاص
thank you very much خیلی متشکرم
it is very easily done خیلی به اسانی
swith خیلی عظیم
superrabundant خیلی زیاد
in no time خیلی زود
many people خیلی از مردم
to spread like wildfire خیلی زودمنتشرشدن
of vital importance خیلی ضروری
oftentimes خیلی اوقات
subminiature خیلی کوچک
hand and glove خیلی نزدیک
hand in glove خیلی صمیمی
goody-goody خیلی خوب
immensurable خیلی قدیم
ultraconservative خیلی محتاط
goody-goodies خیلی خوب
goody goody خیلی خوب
sappy خیلی احساساتی
raucous خیلی نامرتب
seldom خیلی کم ندرتا
precisian خیلی دقیق
rotundily چاقی خیلی
primely خیلی خوب
ritzy خیلی شیک
stentorian خیلی بلند
number one خیلی خوب
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
raff خیلی زیاد
pixilated خیلی حساس
senseful خیلی حساس
wells خیلی خوب
well خیلی خوب
hand in glove خیلی نزدیک
To take with a pinch of salt. خیلی جدی نگرفتن
glorious خیلی خوب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com