Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (27 milliseconds)
English
Persian
recess
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recesses
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
Other Matches
suspends
موقتا" تعطیل کردن
suspending
موقتا" تعطیل کردن
suspend
موقتا" تعطیل کردن
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
sojourns
موقتا" اقامت کردن
sojourn
موقتا" اقامت کردن
sojoiurn
موقتا اقامت کردن
palliate
موقتا ارام کردن
to stay something
موقتا معلق کردن
[قانون]
recesses
طاقچه دار کردن
recess
طاقچه دار کردن
to take a recess
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
suspend
معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspends
معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspending
معلق کردن موقتا بیکار کردن
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
shut
تعطیل کردن
vacate
تعطیل کردن
vacating
تعطیل کردن
shuts
تعطیل کردن
vacates
تعطیل کردن
vacated
تعطیل کردن
shutting
تعطیل کردن
stopped
تعطیل کردن
stops
تعطیل کردن
shut down
تعطیل کردن
stopping
تعطیل کردن
stop
تعطیل کردن
prorogue
تعطیل کردن
to close down
تعطیل کردن
lockup
تعطیل کردن اموزشگاه
lockups
تعطیل کردن اموزشگاه
stopping the work
تعطیل کردن کار
prorogate
تعطیل کردن بتعویق انداختن
prorogue
تعطیل کردن بتعویق انداختن
temporalty
موقتا
pro tempore
موقتا
protempore
موقتا
provisionally
موقتا"
sojourns
موقتا"
temporarily
موقتا"
sojourn
موقتا"
protem
موقتا موقت
racked
طاقچه
rack
طاقچه
croseette
طاقچه
shelf
طاقچه
ledge
طاقچه
niche
طاقچه
ledges
طاقچه
niches
طاقچه
racks
طاقچه
recesses
طاقچه
end clamp
طاقچه
wall bracket
طاقچه
prayer-niche
طاقچه
recess
طاقچه
wracks
طاقچه
bay
طاقچه
wracked
طاقچه
to set aside
[temporarily]
[موقتا]
کنار گذاشتن
card rack
طاقچه کارت
ledgy
دارای طاقچه
alcove
طاقچه بزرگ
mantel board
طاقچه چوبی
rack
طاقچه مقر
racks
طاقچه مقر
bracket
طاقچه دیوارکوب
windowsill
طاقچه پنجره
racked
طاقچه مقر
wracks
طاقچه مقر
wracked
طاقچه مقر
to stay something
موقتا به تعویق انداختن
[قانون]
bracket
طاقچه دیوار کوب
retable
طاقچه پشت محراب
gradin
طاقچه پشت محراب
mantelpieces
طاقچه بالا بخاری
mantlepieces
طاقچه بالا بخاری
dragon-bracket
طاقچه دیوار کوب
bracket
طاقچه سگدست پرانتز
mantel
طاقچه بالا بخاری
gradine
طاقچه پشت محراب
mantelpiece
طاقچه بالا بخاری
remittent
تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
pause key
[کلیدی که موقتا فرآیند را قطع میکند]
dump
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
niches
طاقچه توی دیوار گذاشتن
niche
طاقچه توی دیوار گذاشتن
to fall over
[computer, programme, ...]
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
hungry
[تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
overmantel
ارایش طاقچه دار در روی نمای بخاری
MBR
ثباتی در CPU که موقتا تمام ورودی- خروجی ها را بافر میکند
dampest
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
cul-de-four
[نیمه گنبدی که بالای محراب یا طاقچه استفاده می شود.]
what not
قفسه گنجه طاقچه دار کتاب دان جا کتابی
ampullae niche
[طاقچه ای در کلیسا برای نگه داشتن ظروف آب مقدس]
prorogation
تعطیل
cessation
تعطیل
standstil
تعطیل
suspensions
تعطیل
suspension
تعطیل
shut down
تعطیل
tie-ups
تعطیل
holidays
تعطیل
holiday
تعطیل
tie-up
تعطیل
vacations
تعطیل
standstill
تعطیل
vacation
تعطیل
fusible link
اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
altar of repose
[طاقچه یا گوشه محراب کلیسا که گنجه ای از نان مقدس در آن است.]
holidays
تعطیل مذهبی
make and mand
تعطیل نیمروزه
lock out
تعطیل کارخانه
holiday
تعطیل مذهبی
adjournment
تعطیل موقتی
vacation
به تعطیل رفتن
adjournments
تعطیل موقتی
vacations
به تعطیل رفتن
shut down point
نقطه تعطیل
play day
روزبیکاری یا تعطیل
shuts
تعطیل شدن
shut
تعطیل شدن
work stoppage
تعطیل در کار
red day
روز تعطیل
vacation monthes long
تعطیل 3 ماه
holy day
تعطیل مذهبی
shutdown
تعطیل شدن
cut back
تعطیل کارخانه
Sabbath
روز تعطیل
shut down
تعطیل شدن
shutdowns
تعطیل شدن
prorogate
تعطیل شدن
prorogation of parliament
تعطیل مجلس
prorogue
تعطیل شدن
shutting
تعطیل شدن
poetical
حبس تعطیل
pla
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
shutt down
تعطیل شدن بستن
recesses
تعطیل موقتی تنفس
the school is out
مدرسه تعطیل است
recess
تعطیل موقتی تنفس
rope yarn sunday
بعد از فهرروز تعطیل
the parliament is up
مجلس تعطیل است
weekend
تعطیل اخرهفته را گذراندن
weekends
تعطیل اخرهفته را گذراندن
Sundays
مربوط به یکشنبه تعطیل
Sunday
مربوط به یکشنبه تعطیل
f. time
روزهای تعطیل دادگاه
holyday
روز تعطیل مذهبی
holiday routine
برنامه روز تعطیل
engineered
اداره کردن طرح کردن و ساختن
make
درست کردن ساختن اماده کردن
prepare
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody.
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer
اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes
درست کردن ساختن اماده کردن
gets
مجاب کردن ساختن
to manufacture
[into]
ساختن
[درست کردن]
[به]
getting
مجاب کردن ساختن
get
مجاب کردن ساختن
work up
ترکیب کردن ساختن
to lay it on thick
نصب کردن ساختن
haste makes waste
تعجیل موجب تعطیل است
to shut down
تعطیل شدن پایین اوردن
lockouts
تعطیل کار از طرف کارفرما
lockout
تعطیل کار از طرف کارفرما
dou
[در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
retard
کند ساختن معوق کردن
improvising
انا ساختن تعبیه کردن
highlighting
روشن ساختن مشخص کردن
retarding
کند ساختن معوق کردن
tumify
اماس کردن متورم ساختن
fraternized
برادری کردن متفق ساختن
destroys
ویران کردن نابود ساختن
subdue
مقهور ساختن رام کردن
fraternizes
برادری کردن متفق ساختن
fraternize
برادری کردن متفق ساختن
fraternising
برادری کردن متفق ساختن
detects
کشف کردن نمایان ساختن
detecting
کشف کردن نمایان ساختن
fraternizing
برادری کردن متفق ساختن
improvises
انا ساختن تعبیه کردن
fraternises
برادری کردن متفق ساختن
discompose
مضطرب ساختن پریشان کردن
agonise
معذب ساختن متاثر کردن
provide
میسر ساختن تامین کردن
detect
کشف کردن نمایان ساختن
indicates
نمایان ساختن اشاره کردن بر
reproducing
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduce
چاپ کردن دوباره ساختن
indicated
نمایان ساختن اشاره کردن بر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com