Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
Search result with all words
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
Other Matches
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
plots
نقطه موقعیت
plot
نقطه موقعیت
plotted
نقطه موقعیت
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
reporting point
نقطه مبدای موقعیت ناو یاهواپیما
the power of a point with respect to a circle
قوت یک نقطه نسبت به یک دایره
[ریاضی]
power of a point
قوت یک نقطه نسبت به یک دایره
[ریاضی]
elsewhere
نقطه دیگر
pericynthian
نزدیکترین نقطه مسیرفضاپیما نسبت به کره ماه
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
metastasize
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
offset point
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
solar orientation
تعیین موقعیت نسبت به افتاب
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
blade tracking
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
periods
نقطه
punctation
نقطه
dotty
نقطه نقطه
ice point
نقطه یخ
punchation
نقطه
punctate
نقطه نقطه
punctulate
نقطه نقطه
spotter
نقطه نقطه
dot
نقطه
tittle
نقطه
point to point
نقطه به نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
point
نقطه
stpular
نقطه نقطه
ellipsis
سه نقطه
[...]
specks
نقطه
speck
نقطه
ice melting point
نقطه یخ
period
نقطه
full stops
نقطه
spot
نقطه
spots
نقطه
punctum
نقطه
pricks
نقطه
dotting
نقطه
jotted
نقطه
two dots one dash line
خط دو نقطه یک خط
pricking
نقطه
pricked
نقطه
speckle
نقطه
neel point
نقطه نل
prick
نقطه
jots
نقطه
jot
نقطه
full stop
نقطه
The grass is always greener on the other side of the fence.
<proverb>
مرغ همسایه غازه
[مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
point of view
نقطه نظر
crotch
نقطه انشعاب
ordinate
عرض نقطه
points of view
نقطه نظر
crotches
نقطه انشعاب
break
نقطه فرودپرنده
m.p
نقطه ذوب
magnetic transition point
نقطه کوری
foible
نقطه ضعف
peaking
نقطه ماکزیمم
pain spot
نقطه درد
outmost
اقصی نقطه
optimum point
نقطه ایده ال
mid point
نقطه وسط
nodal point
نقطه گرهی
nodal point
نقطه ایست
nodal point
نقطه اغاز
mote
نقطه خرده
galls
نقطه ضعف
gall
نقطه ضعف
solstice
نقطه انقلاب
near point
نقطه نزدیک
neutral point
نقطه نول
neutral point
نقطه صفر
neutral point
نقطه بی اثر
noontide
بالاترین نقطه
null point
نقطه صفر
optimum point
نقطه مطلوب
optic disk
نقطه کور
magnetic transition temperature
نقطه کوری
breaks
نقطه فرودپرنده
fleck
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
measuring junction
نقطه سنجش
measuring point
نقطه سنجش
melting point
نقطه ذوب
foibles
نقطه ضعف
operating point
نقطه کار
melting point
نقطه گداز
melting point
نقطه ی ذوب
fleck
نقطه خال
flecks
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
flecks
نقطه خال
neutral point
نقطه خنثی
stayed
نقطه اتکاء
boiling point
نقطه جوش
boiling point
نقطه غلیان
aces
نقطه درشرف
ace
نقطه درشرف
peaks
نقطه ماکزیمم
peaks
نقطه اوج
peaking
نقطه اوج
projection of a point
تصویر نقطه
punctate
مثل نقطه
punctation
نقطه سازی
boiling points
نقطه جوش
boiling points
نقطه غلیان
peak
نقطه ماکزیمم
peak
نقطه اوج
reentry point
نقطه بازگشت
punctuation
نقطه گذاری
reference point
نقطه مبنا
release point
نقطه رهایی
rivet point
نقطه پرچ
running fix
نقطه انتقالی
saddle point
نقطه زینی
scotoma
نقطه کور
semicolon
واوک و نقطه
radix point
نقطه ممیز
puncuation
نقطه گذاری
sags
نقطه پست
sags
نقطه گود
sagged
نقطه پست
sagged
نقطه گود
quiescent point
نقطه استراحت
sag
نقطه پست
sag
نقطه گود
radix point
نقطه مبنا
seperation point
نقطه جدایی
stay
نقطه اتکاء
point d'appui
نقطه اتکاء
point of contact
نقطه تماس
point of fracture
نقطه شکست
point of impact
نقطه اصابت
point of inflection
نقطه عطف
point of inflexion
نقطه عطف
point of intersection
نقطه تقاطع
plate point
نقطه پلیت
pivot point
نقطه نشانه
penalty kick mark
نقطه پنالتی
penalty spot
نقطه پنالتی
spot of enforcement
نقطه پنالتی
percentile point
نقطه صدکی
perihelion
نقطه الراس
phosphor dot
نقطه فسفری
pintle center
نقطه لولا
pinto
نقطه نقطه خال خال
pivot point
نقطه مفصلی
point of intersection
نقطه تلاقی
point of loading
نقطه بارگیری
point of regard
نقطه دید
blind spot
نقطه کور
decimal points
نقطه اعشار
decimal point
نقطه اعشار
apexes
نقطه اوج
apex
نقطه اوج
post equivalence point
پس از نقطه هم ارزی
pour point
نقطه ریزش
blind spot
نقطه ضعف
point of sight
نقطه دید
point of support
نقطه اتکا
point of symmetry
نقطه تقارن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com