Dictiornary-Farsi | موی حساس جانور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
tentacle	موی حساس جانور
tentacles	موی حساس جانور


Other Matches

epizoic	زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
tentacles	شاخک حساس ریشه حساس
tentacle	شاخک حساس ریشه حساس
zoo ecology	قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
sharp nosed	حساس
sensitive	حساس
supersensitive	حساس
susceptive	حساس
sentimental	حساس
techy	حساس
acute	حساس
delicate	حساس
ticklish	حساس
sensate	حساس
alive	حساس
sensitive clay	رس حساس
elastic	حساس
prominent	حساس
sensor	حساس
passible	حساس
tendering	حساس
critical	حساس
key <adj.>	حساس
exquisite	حساس
vigilant	حساس
thin skinned	حساس
elastic demand	حساس
tender	حساس
tenderest	حساس
activator	حساس گر
tendered	حساس
feisty	حساس
sensitizes	حساس شدن
sensitize	حساس کردن
sensitize	حساس شدن
hyperaesthetic	زیاده از حد حساس
sensitized	حساس کردن
sensitizing	حساس شدن
sensitizes	حساس کردن
sensitized	حساس شدن
sensitising	حساس شدن
sensitising	حساس کردن
perceptive	حساس و باهوش
gleg	حساس باهوش
elastic supply	عرضه حساس
sensitised	حساس کردن
sensitised	حساس شدن
feelingly	بطور حساس
high strung	بسیار حساس
sensitises	حساس کردن
sensitises	حساس شدن
sensitizing	حساس کردن
pixilated	خیلی حساس
tenderised	حساس کردن
it touched him on the raw	بنقطه حساس
keop soo	نقاط حساس
key points	نقاط حساس
a sensitive subject [topic]	موضوعی حساس
key position	شغل حساس
key terrain	زمین حساس
overstrung	خیلی حساس
kittle	هوشیار حساس
critical facility	تاسیسات حساس
palpi	شاخک حساس
critical item	اماد حساس
tenderises	حساس کردن
tenderising	حساس کردن
tenderize	حساس کردن
tenderized	حساس کردن
tenderizes	حساس کردن
tenderizing	حساس کردن
critical position	پوزیسیون حساس
critical mass	توده حساس
mimosa	گیاه حساس
insensible	غیر حساس
senseful	خیلی حساس
jumpy	بیقرار حساس
sensitive plant	گیاه حساس
sensitive zone	منطقه حساس
sensitization	حساس سازی
hygrosensitive	حساس به رطوبت
sensitization	حساس شدن
sensitizer	حساس کننده
tendered	حساس بودن
tendering	حساس بودن
supersensitive	فوق حساس
sensory nerves	پیهای حساس
supersensitive	حساس شده
insensitivity	غیر حساس
insensitive	غیر حساس
sensitively	بطور حساس
skinless	خیلی حساس
tenderest	حساس بودن
starkest	حساس سفت
starkly	حساس سفت
tender	حساس بودن
stark	حساس سفت
sensitization	حساس کردن
starker	حساس سفت
vibrissa	موی حساس
touch sensitive panel	صفحه حساس به تماس
context sensitive help	کمک حساس به قرینه
kyusho	نقاط حساس بدن
youch sensitive screen	صفحه حساس به تماس
detecting circuit	مدار حساس مین
context sensitive	حساس نسبت به متن
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
palpus	شاخک حساس سبیل
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
tentacular	دارای شاخک حساس
key terrain features	عوارض حساس زمین
laminitis	اماس لایههای حساس
touch panel	صفحه حساس به تماس
sensitivity	حساس بودن به چیزی
key position	موضع حساس و مهم
hypergolic fuel	سوخت فوق حساس
sensitivities	حساس بودن به چیزی
vital points	نقاط حساس بدن
sentient	حساس دستخوش احساسات
tender minded	دارای فکر حساس
tentacular	شبیه شاخک حساس
dipneedle circuit	مدار حساس مغناطیسی
supersensitive	فوق العاده حساس
electrosensitive paper	کاغذ حساس الکترونیکی
sensitive to light	حساس نسبت به روشنایی
susceptible	حساس مستعد پذیرش
pressure sensitive pen	قلم حساس به فشار
touchier	نازک نارنجی حساس
touchy	نازک نارنجی حساس
soft boiled	نیم بند حساس
touchiest	نازک نارنجی حساس
animals	جانور
malacostracan	جانور
creature	جانور
it	ان جانور
animalize	جانور
apod	جانور بی پا
it pron	ان جانور
johnny	جانور نر
ruffianly	جانور خو
he	جانور نر
creatures	جانور
beasts	جانور
beast	جانور
nightwalker	جانور شب پر
structure of an animal	جانور
animal	جانور
light sensitive resistor	مقاومت حساس در برابر نور
fluxgate	وسیله حساس به مین مغناطیسی
pressure sensitive keyboard	صفحه کلید حساس به فشار
sensitive	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
touch sensitive display	صفحه نمایش حساس لمسی
homing mine	مین حساس به انعکاس امواج
panchromatic	حساس نسبت بهمه رنگها
light sensitive cell	سلول حساس در برابر نور
photodiode	دیود حساس نسبت به نور
otocyst	عضو حساس شنوایی بی مهرگان
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
sensory	وابسته به مرکز احساس حساس
photoconductor	هادی حساس نسبت به نور
light sensitive layer	لایه یا قشر حساس در برابرنور
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
detector paper	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
dunnite	نوعی ماده منفجر حساس
ungulate	جانور سم دار
zoophilous	علاقمند به جانور
zoophilic	علاقمند به جانور
zootheism	جانور پرستی
mammiferous	جانور پستاندار
zoophagous	جانور خوار
pollard	جانور بی شاخ
proud <adj.>	جانور حشری
zootomy	جانور شکافی
scrag	جانور نحیف
saxicolous	جانور سنگ زی
saxicoline	جانور سنگ زی
saprozoon	جانور پوده زی
polypod	جانور بسیارپا
polystomatous	جانور بسیار
polystome	جانور بسیار
pudge	جانور چاق
poikilothermism	خونسردی جانور
poikilotherm	جانور خونسرد
stinkard	جانور بدبو
mammifer	جانور پستاندار
milker	جانور شیرده
monocule	جانور یک چشم
nekton	جانور شناور
tardigrade	جانور کندرو
perissodactyl	جانور فرد سم
shell fish	جانور صدف
fauna	جانور نامه
animalculum	جانور ریزه
animalist	نقاش جانور
straying	جانور بی صاحب
beastliness	جانور خویی
stray	جانور بی صاحب