English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
chargeable call مکالمه قابل پرداخت
Other Matches
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
two way telephone equipment تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
reimbursable قابل پرداخت
payable قابل پرداخت
dishonouring قابل پرداخت نبودن
chargeable قابل بدهی یا پرداخت
due پرداختنی قابل پرداخت
accounts payable حساب قابل پرداخت
dishonour قابل پرداخت نبودن
dishonoring قابل پرداخت نبودن
dishonoured قابل پرداخت نبودن
payable in arrears قابل پرداخت در سررسید
payable in advance قابل پیش پرداخت
due ذمه قابل پرداخت
dishonored قابل پرداخت نبودن
bill payable برات قابل پرداخت
payable at maturity قابل پرداخت دراینده
dishonours قابل پرداخت نبودن
dishonors قابل پرداخت نبودن
payable immediately قابل پرداخت فوری
payable at destiination قابل پرداخت در مقصد
solvable واریز شدنی قابل پرداخت
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
payable to bearer قابل پرداخت در وجه حامل
benefits payable to surviving dependents مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
foreign bill برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
frozen سرمازده غیر قابل پرداخت تاانقضامدت
net amount payable to contractor مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
deferred dividened سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
bill time draft برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
special acceptance of a bill of قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
re issuable notes اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
payable at sight قابل پرداخت به محض رویت به رویت
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
parlance مکالمه
parle مکالمه
palaver مکالمه
colloquium مکالمه
colloquia مکالمه
frequency of calls تراکم مکالمه
parley مکالمه کردن
parleying مکالمه کردن
sign language مکالمه با اشاره
conversations مکالمه محاوره
parleyed مکالمه کردن
sign languages مکالمه با اشاره
conversation مکالمه محاوره
through call مکالمه مستقیم
radiotelephony مکالمه با بی سیم
dialogist مکالمه نویس
crosstalk مکالمه متقابل
telephone conversation مکالمه تلفنی
parleys مکالمه کردن
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
emergency call خبر یا مکالمه اضطراری
telephone modal distance مسافت مکالمه تلفنی
radio dicipline انضباط مکالمه بی سیم
push to talk کلید مکالمه تلفنی
international call مکالمه بین المللی
radiotelephony مکالمه رادیو تلفنی
duplex telephony مکالمه تلفنی دو طرفه
trunk calls مکالمه مشترکین از طریق ترانک
fixed time call مکالمه در زمان معین و ثابت
trunk call مکالمه مشترکین از طریق ترانک
speaking tube لوله مخصوص مکالمه بین دواتاق
uncommunicative بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
procedure word کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
interphone سیستم تلفن یا مکالمه داخلی یک جنگ افزار
I'm putting you through now. شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
duplex operation کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
interrogator responder دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
Their eyes met. آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
dialectic روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
dial up استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
presumable قابل استنباط قابل استفاده
combustible قابل سوزش قابل تراکم
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
adducible قابل اضهار قابل ارائه
sensible قابل درک قابل رویت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
observable قابل مشاهده قابل گفتن
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
presentable قابل معرفی قابل ارائه
achievable قابل وصول قابل تفریق
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
rendering پرداخت
payments پرداخت
discharging پرداخت
glazes پرداخت
discharges پرداخت
refund پس پرداخت
glaze پرداخت
refunding پس پرداخت
settlements پرداخت
outlay پرداخت
refunds پس پرداخت
disbursement پرداخت
settlement پرداخت
payment پرداخت
finishing پرداخت
remitment پرداخت
trim پرداخت
finishes پرداخت
polish پرداخت
bleaching پرداخت
finishing touches پرداخت
refunded پس پرداخت
paying پرداخت
expenditure پرداخت
furbisher پرداخت گر
glosser پرداخت گر
pays پرداخت
burnisher پرداخت گر
discharge پرداخت
finish پرداخت
renderings پرداخت
polishes پرداخت
pt پرداخت
lustreer پرداخت
pay پرداخت
making good پرداخت
defrayal پرداخت
refinishing پرداخت
finishing پرداخت کاری
monthly payment پرداخت ماهانه
advance پیش پرداخت
casual payment پیش پرداخت
paid پرداخت شده
payroll سیاهه پرداخت
part payment پرداخت اقساطی
paying وابسته به پرداخت
paying پرداخت کردن
pay off پرداخت کردن
date of maturity موعد پرداخت
payable at sight پرداخت دیداری
payable on demand پرداخت عندالمطالبه
pay پرداخت کردن
pay وابسته به پرداخت
date of payment موعد پرداخت
non payment عدم پرداخت
unpaid پرداخت نشده
overpayment پرداخت اضافی
deferred payment پرداخت اتی
deferred payment پرداخت معوق
d. note درخواست پرداخت
on account payment پیش پرداخت
payer پرداخت کننده
payment by installments پرداخت قسطی
lump sum payment پرداخت یکجا
finisher پرداخت کننده
liquidation پرداخت بدهی
polish پرداخت کردن
polishes پرداخت کردن
payees پرداخت شونده
money back تضمین پرداخت
repayments پرداخت مجدد
repayment پرداخت مجدد
satin جلا پرداخت
lump sum payment پرداخت نقدی
bilk گذاشتن از پرداخت
back freigt پرداخت کرایه
interim financing پرداخت موقت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com