English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
steering mechanism مکانیزم فرمان
Search result with all words
servomechanizm مکانیزم فرمان یار
Other Matches
ctrl break در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
stop mechanism مکانیزم توقف
servo mechanism سروو- مکانیزم
feed mechanism مکانیزم تغذیه
drive mechanism مکانیزم رانش
kinesiology اصول مکانیزم
cam mechanism مکانیزم بادامک
weight-driven clock mechanism مکانیزم ساعتپانولدار
mechanism of the organ مکانیزم ارگان
automatic mechanism مکانیزم خودکار
defence mechanisms مکانیزم دفاعی
escapement mechanism مکانیزم چاپکاغذ
collapse mechanism مکانیزم خرابی
defence mechanism مکانیزم دفاعی
driving mechanism مکانیزم رانش
brake expander mechanism مکانیزم انبساط ترمز
mechanisms عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanism عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanisms ساز و کار مکانیزم
mechanism ساز و کار مکانیزم
rotary piston machanism مکانیزم پیستون دوار
guide on me فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
worm gear mechanism مکانیزم چرخ دنده حلزونی
moving coil measuring mechanism مکانیزم سنجش قاب گردان
change gear mechanism مکانیزم چرخ دندانه تبدیل
roller drive مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
ratchet and pawl mechanism مکانیزم چرخ ضامن دار و گیر
jam توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
wet take off برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
jammed توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
jams توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
feed مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
hardware دیسکها و مکانیزم هایی که یک کامپیوتر و وسایل جانبی آنرا می سازد
friction feed مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
waste gate مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
fanning 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fan 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
open loop system مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
wobble plate دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
zero lash شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
access mechanism دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
rosettes اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
if فرمان IF
firman فرمان
steering فرمان
MD فرمان D
MDs فرمان D
for فرمان FOR
edicts فرمان
handlebar فرمان
precept فرمان
precepts فرمان
commandment فرمان
commandments فرمان
drive فرمان
drives فرمان
mkdir فرمان D
mark time فرمان در جا
indocile نا فرمان
hest فرمان
handle bar فرمان
assize فرمان
institute فرمان
instituted فرمان
institutes فرمان
instituting فرمان
ordinance فرمان
ordinances فرمان
decrees فرمان
decreeing فرمان
decreed فرمان
decree فرمان
sanctions فرمان
sanctioning فرمان
Rd فرمان RD
bugle call فرمان
charter فرمان
chartered فرمان
chartering فرمان
charters فرمان
sanctioned فرمان
edict فرمان
commission فرمان
commissioning فرمان
commissions فرمان
chdir فرمان CD
by order of فرمان
sanction فرمان
commanded فرمان
control فرمان
commands فرمان
at my command به فرمان من
rescript فرمان
insubordinate نا فرمان
rudder bar فرمان
pipes فرمان
command فرمان
ship will adjust فرمان
worded فرمان
word فرمان
ordinace فرمان
controls فرمان
controlling فرمان
channel command فرمان کانال
hypotaxis فرمان بردار
cease fire فرمان اتش بس
command unit واحد فرمان
chcp فرمان CHCP
postponement فرمان بردار
transient command فرمان ناپایدار
tent striking فرمان ضد استقرار
command signal علامت فرمان
command language زبان فرمان
ten commandments ده فرمان موسی
streeing column ستون فرمان
streeing column میل فرمان
cls فرمان CLS
command key کلید فرمان
chkdsk فرمان CHKDSK
subordination فرمان برداری
clicker [coll.] فرمان از دور
submission فرمان بردار
commanding فرمان دهنده
subordination فرمان بردار
subsumption فرمان بردار
modes فرمان ODE
mode فرمان ODE
steering lever اهرم فرمان
in the saddle <idiom> تحت فرمان
advance march فرمان پیش
xcopy فرمان XCOPY
word of command فرمان انتصاب
channel changer [rare for: remote control] فرمان از دور
battalia فرمان جنگ
backup فرمان BACKUP
suborder فرمان بردار
automatic controller دستگاه فرمان
attrib فرمان اتریب
at or within call اماده فرمان
tatoo فرمان خاموشی
at ease فرمان ازاد
at call اماده فرمان
word of command فرمان نظامی
control cubicle ایستگاه فرمان
order arms فرمان پافنگ
handle escutcheon روقفلی فرمان
handle bar arm دسته فرمان
repeat range فرمان برد از نو
rise and shine فرمان برپا
god's ordinace فرمان خدا
give way فرمان پاروها با هم
operator command فرمان متصدی
rudder bar فرمان هواپیما
filter command فرمان FILTER
servo فرمان یار
external command فرمان خارجی
ren فرمان REN
parade rest فرمان ازاد
on the double فرمان بدو رو
motor vehicle tax فرمان اتومبیل
power steering فرمان خودکار
preparatory command فرمان خبر
preparatory command فرمان حاضرباش
radio control فرمان رادیویی
left oblique march فرمان میل به چپ رو
left flank march فرمان سمت چپ رو
irade حکم فرمان
internal command فرمان درونی
instrument board تخته فرمان
regeneration control فرمان واکنشی
zapper [coll.] فرمان از دور
teleguidance فرمان از دور
control surface سطح فرمان
control ratio نسبت فرمان
control pannel تابلوی فرمان
control panel تابلوی فرمان
control lever اهرم فرمان
steering gear جعبه فرمان
remote control فرمان از دور
steering shaft محور فرمان
steering swivel مفصل فرمان
control grid شبکه فرمان
control electrode الکترود فرمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com