Dictiornary-Farsi | مکانیسم فرمان یار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (4 milliseconds)

English	Persian
servomechanism	مکانیسم فرمان یار


Other Matches

chemical horn	مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
energy absorber	مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
ctrl break	در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off	فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering	دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast	فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering	فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
mechanisms	مکانیسم
mechanism	مکانیسم
forward march	فرمان قدم رو فرمان پیش
adjustment mechanism	مکانیسم سازگاری
feedback mechanism	مکانیسم بازخوری
firing mechanism	مکانیسم اتش
counter mechanism	مکانیسم شمارشگر
defense mechanism	مکانیسم دفاعی
delay arming	مکانیسم تاخیری
dissociative mechanism	مکانیسم تفکیکی
cintrol mechanism	مکانیسم کنترل
market mechanism	مکانیسم بازار
breech mechanism	مکانیسم کولاس
antisubmarine action	مکانیسم ضد زیردریایی
antifriction device	مکانیسم ضد اصطکاک
print engine	مکانیسم چاپ
associative mechanism	مکانیسم تجمعی
tractor feed mechanism	مکانیسم تغذیه تراکتوری
recoil mechanism	مکانیسم عقب نشینی
firing stop mechanism	مکانیسم ضامن اتش
electron transfer mechanism	مکانیسم انتقال الکترون
sour grapes mechanism	مکانیسم ناچیز انگاری
combination influence	مکانیسم عامل مرکب
releasing mechanism	مکانیسم راه اندازی
guide on me	فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
innate releasing mechanism	مکانیسم راه اندازی فطری
direct action	مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
firing mechanism	چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
servomechanism	مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها
genetics	واختلاف موجودات و مکانیسم انان در اثر توارث بحث میکند نسل شناسی
close ranks	فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval	فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine	دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
sense probe	مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
delivery groups	مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
combined influence mine	مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
commandment	فرمان
commandments	فرمان
drive	فرمان
ordinace	فرمان
control	فرمان
firman	فرمان
drives	فرمان
controlling	فرمان
indocile	نا فرمان
hest	فرمان
controls	فرمان
mkdir	فرمان D
word	فرمان
handle bar	فرمان
mark time	فرمان در جا
MD	فرمان D
Rd	فرمان RD
at my command	به فرمان من
assize	فرمان
institute	فرمان
instituted	فرمان
institutes	فرمان
instituting	فرمان
ordinance	فرمان
ordinances	فرمان
decrees	فرمان
decreeing	فرمان
decreed	فرمان
decree	فرمان
sanctions	فرمان
sanction	فرمان
bugle call	فرمان
by order of	فرمان
chdir	فرمان CD
MDs	فرمان D
chartering	فرمان
for	فرمان FOR
precept	فرمان
precepts	فرمان
if	فرمان IF
handlebar	فرمان
steering	فرمان
charter	فرمان
chartered	فرمان
charters	فرمان
sanctioning	فرمان
commission	فرمان
commissioning	فرمان
commissions	فرمان
sanctioned	فرمان
edicts	فرمان
insubordinate	نا فرمان
pipes	فرمان
worded	فرمان
edict	فرمان
rescript	فرمان
commanded	فرمان
rudder bar	فرمان
commands	فرمان
command	فرمان
ship will adjust	فرمان
control grid	شبکه فرمان
channel changer [rare for: remote control]	فرمان از دور
zapper [coll.]	فرمان از دور
command key	کلید فرمان
cls	فرمان CLS
command signal	علامت فرمان
teleguidance	فرمان از دور
command unit	واحد فرمان
command language	زبان فرمان
control electrode	الکترود فرمان
control characteristic	مشخصه فرمان
control circuit	مدار فرمان
clicker [coll.]	فرمان از دور
control cubicle	ایستگاه فرمان
remote control unit	فرمان از دور
remote control	فرمان از دور
chkdsk	فرمان CHKDSK
advance march	فرمان پیش
commanding	فرمان دهنده
hypotaxis	فرمان بردار
postponement	فرمان بردار
modes	فرمان ODE
mode	فرمان ODE
submission	فرمان بردار
suborder	فرمان بردار
subordination	فرمان بردار
preparatory command	فرمان خبر
at ease	فرمان ازاد
chcp	فرمان CHCP
channel command	فرمان کانال
cease fire	فرمان اتش بس
battalia	فرمان جنگ
backup	فرمان BACKUP
automatic controller	دستگاه فرمان
attrib	فرمان اتریب
at or within call	اماده فرمان
at call	اماده فرمان
control lever	اهرم فرمان
power steering	فرمان خودکار
irade	حکم فرمان
steering axle	میل فرمان
steering column tube	لوله فرمان
internal command	فرمان درونی
instrument board	تخته فرمان
steering gear	دنده فرمان
steering gear	جعبه فرمان
steering mechanism	مکانیزم فرمان
handle escutcheon	روقفلی فرمان
handle bar arm	دسته فرمان
steering shaft	محور فرمان
god's ordinace	فرمان خدا
give way	فرمان پاروها با هم
steering swivel	مفصل فرمان
left flank march	فرمان سمت چپ رو
left oblique march	فرمان میل به چپ رو
parade rest	فرمان ازاد
preparatory command	فرمان حاضرباش
radio control	فرمان رادیویی
regeneration control	فرمان واکنشی
ren	فرمان REN
repeat range	فرمان برد از نو
order arms	فرمان پافنگ
operator command	فرمان متصدی
on the double	فرمان بدو رو
motor vehicle tax	فرمان اتومبیل
rise and shine	فرمان برپا
rudder bar	فرمان هواپیما
servo	فرمان یار
steering axle	میله فرمان
steering worm sector	تاج فرمان
streeing column	ستون فرمان
streeing column	میل فرمان
steering lever	اهرم فرمان
diskcomp	فرمان DISKCOPY
in the saddle <idiom>	تحت فرمان
del	فرمان DEL
decretal	فرمان پاپ
control system	سیستم فرمان
control switch	کلید فرمان
control surface	سطح فرمان
control ratio	نسبت فرمان
control pannel	تابلوی فرمان
control panel	تابلوی فرمان
drum controller	غلطک فرمان
xcopy	فرمان XCOPY
subordination	فرمان برداری
fire order	فرمان اتش
filter command	فرمان FILTER
tatoo	فرمان خاموشی
external command	فرمان خارجی
external command	فرمان برونی