Dictiornary-Farsi | مکان افقی متحرک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
elevator	مکان افقی متحرک
elevators	مکان افقی متحرک


Other Matches

horizontal stabilizer	مکان افقی ثابت
rudder	مکان عمودی متحرک
rudders	مکان عمودی متحرک
horizontal tab	حرکت مکان نما به صورت افقی
sliding wedge	تیغه متحرک کولاس گاوهای افقی
barnstorm	مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming	مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed	مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms	مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
left shift	تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
cross hairs	دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
planing	افقی سطح افق افقی کردن
level	تراز سطح افقی افقی کردن
levelled	تراز سطح افقی افقی کردن
leveled	تراز سطح افقی افقی کردن
planes	افقی سطح افق افقی کردن
levels	تراز سطح افقی افقی کردن
planed	افقی سطح افق افقی کردن
plane	افقی سطح افق افقی کردن
sliding wedge	گاوه افقی یاکولاس افقی
peeking	فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked	فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek	فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks	فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement	اختلاف مکان تغییر مکان
moved	کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves	کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move	کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
oogamous	دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
operating slide	دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
cycled	تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle	تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles	تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
angular travel	تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
migration	نقل مکان نقل مکان کردن
horizontal	افقی
laterad	افقی
lateral	افقی
stabilisers	مکان
space	مکان
spots	مکان
spot	مکان
placing	جا مکان
placing	مکان
spaces	مکان
stabilizer	مکان
purlieus	مکان جا
place	جا مکان
illocal	بی مکان
place	مکان
places	مکان
stead	مکان
there	ان مکان
places	جا مکان
part	مکان
location	مکان
locations	مکان
sites	مکان
site	مکان
locus	مکان
sited	مکان
landscape orientation	تمایل افقی
putlog or lock	تیر افقی
plain coordinates	مختصات افقی
straight	افقی بطورسرراست
ordinate	حور افقی
straighter	افقی بطورسرراست
straightest	افقی بطورسرراست
yardarm	بازوی افقی
horizontal	سطح افقی
abscissa	محور افقی
trunnion	مفصل افقی
trunnion	پاشنه افقی
horizontally	بطور افقی
horizontal cornice	رخ بام افقی
cross-beam	تیر افقی
horizontal boring	سوراخکاری افقی
horizontal candlepower	شمع افقی
brise-soleil	کرکره افقی
brise-soleil	پرده افقی
transom	وادار افقی
transom	الت افقی
abscissa	بعد افقی
cross beam	تیر افقی
cross head	تیر افقی
cross hatch	هاشور افقی
cross level	افقی کردن
tiers	ردیف افقی
tier	ردیف افقی
crosscut saw	اره افقی بر
horizontal combination	ترکیب افقی
horizontal crossbar	میله افقی
horizontal polarization	قطبش افقی
jack arch	طاق افقی
horizontal plane	صفحه افقی
horizontal pump	پمپ افقی
horizontal scrolling	حرکت افقی
horizontal section	برش افقی
rhumb	دایره افقی
horizontal wedge	گاوه افقی
horizontal taping	مساحی افقی
transverse plane	صفحه افقی
horizontal wedge	کولاس افقی
horizontal integration	تمرکز افقی
horizontal mobility	تحرک افقی
horizontal loading	کولاس افقی
horizontal integration	انضمام افقی
horizontal disparity	ناهمخوانی افقی
horizontal integration	ادغام افقی
horizontal hook	قلاب افقی
horizontal growth	رشد افقی
topologist	مکان شناس
topographer	مکان نگار
localities	موضع مکان
response position	مکان جواب
storage location	مکان ذخیره
storage location	مکان انباره
sign position	مکان علامت
screen position	مکان صفحه
public place	مکان عمومی
location counter	مکان شمار
loci	مکان هندسی
locus	مکان هندسی
displeacement of water	تغییر مکان اب
displaciment	تغییر مکان
displaciment	تفاوت مکان
topography	مکان نگاری
change of place	تغییر مکان
facility	مکان ساختمان
displacement	تغییر مکان
print position	مکان چاپ
place of honor	مکان پر افتخار
place learning	مکان اموزی
otherwhere	در مکان دیگر
nowheres	در هیچ مکان
locality	موضع مکان
memory location	مکان حافظه
locative	دال بر مکان
left shift	تغییر مکان به چپ
nowhere	در هیچ مکان
adverb of place	فرف مکان
topology	مکان شناسی
moved	نقل مکان
ubiety	کیفیت مکان
move	نقل مکان
placing	مکان موقع
locations	مکان یابی
location	مکان یابی
clearings	مکان مسطح
cursors	مکان نما
clearing	مکان مسطح
unit position	مکان واحد
places	مکان موقع
cursor	مکان نما
shift	تغییر مکان
shifted	تغییر مکان
moves	نقل مکان
shifts	تغییر مکان
place	مکان موقع
locomotory	متحرک
mobile	متحرک
lock	سد متحرک
dynamic	متحرک
movable bridge	پل متحرک
movable dam	سد متحرک
dynamically	متحرک
locks	سد متحرک
remote	متحرک
remoter	متحرک
remotest	متحرک
floating	متحرک
mobiles	متحرک
moveable	متحرک
moving	متحرک
vagility	متحرک
vagile	متحرک
bascule bridge	پل متحرک
drawbridges	پل متحرک
drawbridge	پل متحرک
ambulant	متحرک
x plates	صفحات انحراف افقی
spar	ستون افقی [کشتی]
horizontal loom	دار افقی [قالی]
transom	الت افقی کمرکش
roof tree	کش دیرک افقی چادر
bar	میله افقی در پرش
advection	جابجایی افقی هوا
breastsummer	تیر افقی سردر
common roof	تیرچه افقی خرپا
surges	حرکات افقی اب دریا
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
horizontal loading	بارگیری افقی کشتیها
boom	ستون افقی [کشتی]
surge	حرکات افقی اب دریا
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
laterad	واقع درخط افقی
transverse abduction	دور کردن افقی
horizontal synchronizing	همزمان ساز افقی
lateralrelationship	نسبت در خط افقی از پهلو
transverse adduction	نزدیک کردن افقی