English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
facility مکان ساختمان
Other Matches
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
building system اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
peeked فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement اختلاف مکان تغییر مکان
moves کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
angle-post [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
civil engineering contractor مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
coach-house ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
rotunda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
rotonda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas ساختمان مدور ساختمان گنبددار
constructional feature ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
foundation soil شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
migration نقل مکان نقل مکان کردن
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
purlieus مکان جا
sited مکان
sites مکان
places مکان
places جا مکان
spaces مکان
placing جا مکان
placing مکان
spot مکان
illocal بی مکان
spots مکان
site مکان
space مکان
place مکان
place جا مکان
locus مکان
stabilisers مکان
locations مکان
part مکان
stabilizer مکان
there ان مکان
stead مکان
location مکان
construction batalion گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
placing مکان موقع
location counter مکان شمار
locative دال بر مکان
memory location مکان حافظه
locus مکان هندسی
shift تغییر مکان
place مکان موقع
displacement تغییر مکان
loci مکان هندسی
places مکان موقع
locality موضع مکان
displaciment تغییر مکان
displaciment تفاوت مکان
change of place تغییر مکان
nowhere در هیچ مکان
left shift تغییر مکان به چپ
cursors مکان نما
cursor مکان نما
displeacement of water تغییر مکان اب
adverb of place فرف مکان
topography مکان نگاری
localities موضع مکان
topographer مکان نگار
response position مکان جواب
storage location مکان ذخیره
ubiety کیفیت مکان
shifted تغییر مکان
topology مکان شناسی
clearing مکان مسطح
locations مکان یابی
topologist مکان شناس
storage location مکان انباره
location مکان یابی
move نقل مکان
clearings مکان مسطح
sign position مکان علامت
shifts تغییر مکان
nowheres در هیچ مکان
print position مکان چاپ
place of honor مکان پر افتخار
place learning مکان اموزی
moves نقل مکان
unit position مکان واحد
screen position مکان صفحه
moved نقل مکان
otherwhere در مکان دیگر
public place مکان عمومی
circular shift تغییر مکان حلقوی
die shift تغییر مکان حدیده
circular shift تغییر مکان دایرهای
universe کون و مکان دهر
components of displacement مولفههای تغییر مکان
cursor control کنترل مکان نما
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
crusor arrows پیکانهای مکان نما
current location counter شمارنده مکان فعلی
position vector بردار مکان [ریاضی]
displacement جابجاشدگی تغییر مکان
flitting نقل مکان کردن
flitted نقل مکان کردن
flits نقل مکان کردن
elevators مکان افقی متحرک
elevator مکان افقی متحرک
arithmetic shift تغییر مکان حسابی
radius vector بردار مکان [ریاضی]
topography مکان نگاری مساحی
locus مکان هندسی مرکزها
location vector بردار مکان [ریاضی]
position بردار مکان [ریاضی]
flit نقل مکان کردن
sides way تغییر مکان جانبی
location theory نظریه تعیین مکان
shifts تغییر مکان انتقال
fleche نقل مکان شمشیرباز
toponymic وابسته به مکان نامی
location of industry تعیین مکان صنعت
shifted تغییر مکان انتقال
shift تغییر مکان انتقال
ring shift تغییر مکان حلقهای
topological psychology روانشناسی مکان نگر
locate mode باب مکان یابی
red shift تغییر مکان سرخ
mobility قابلیت نقل مکان
logic shift تغییر مکان منطقی
end around shift تغییر مکان دورگشتی
logical shift تغییر مکان منطقی
shift register ثبات تغییر مکان
whereabout حدود تقریبی مکان
permanent change of station تغییر مکان دایمی
doppler shift تغییر مکان دوپلری
rudders مکان عمودی متحرک
rudder مکان عمودی متحرک
piston displacement تغییر مکان پیستون
protected location مکان حفافت شده
mental topography مکان نگاری ذهن
drilling position مکان مته کاری
locus of centres مکان هندسی مرکزها
shift out تغییر مکان به بیرون
transmigrator نقل مکان کننده
horizontal stabilizer مکان افقی ثابت
on the move <idiom> حرکت از مکانی به مکان دیگر
right shift تغییر مکان به سمت راست
redeployment تغییر مکان دادن یکانها
forth دور از مکان اصلی جلو
output per unit of displacement توان در واحد تغییر مکان
removal برطرف سازی نقل مکان
accomodation وسایل آسایش واستراحت جا و مکان
localities محل مخصوص مکان جغرافیایی
tablet مکان نما روی صفحه
tablets مکان نما روی صفحه
colocate دریک مکان قرار دادن
moved پیشنهاد کردن تغییر مکان
echeloned displacement تغییر مکان رده برده
dynamic shift register ثبات تغییر مکان پویا
dp بی مکان ومنزل تبعید شده
cursor control keys کلیدهای کنترل مکان نما
cursor movement keys کلیدهای حرکت مکان نما
moves پیشنهاد کردن تغییر مکان
topology مکان شناسی وضعیت جغرافیایی
move پیشنهاد کردن تغییر مکان
statip shift register ثبات تغییر مکان ایستا
locality محل مخصوص مکان جغرافیایی
support movement تغییر مکان تکیه گاه
end in itself <idiom> مکان کافی برای راحت بودن
pesthole مکان مستعد برای بیماری واگیر
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
topographic وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
locates مستقر ساختن مکان یابی کردن
columnar transposition تغییر مکان دادن عوامل در ستون
to take a run-up با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
toponymy ذکر اسامی نواحی مکان نامی
horizontal tab حرکت مکان نما به صورت افقی
locating مستقر ساختن مکان یابی کردن
located مستقر ساختن مکان یابی کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com