English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
topologist مکان شناس
Other Matches
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
penny wise and pound foolish دینار شناس و ریال شناس
lapidary سنگ شناس گوهر شناس
lapidarian سنگ شناس گوهر شناس
peeking فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement اختلاف مکان تغییر مکان
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
virologist متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
migration نقل مکان نقل مکان کردن
graphologist خط شناس
paleographer خط شناس
technologist فن شناس
musicologist موسیقی شناس
petologist سنگ شناس
ichthyologist ماهی شناس
lithologist سنگ شناس
lexicologist لغت شناس
astronomer ستاره شناس
loyal وفیفه شناس
astronomers ستاره شناس
ideologist ارمان شناس
insectologist حشره شناس
iconologist شمایل شناس
lunarian ماه شناس
statisticians امار شناس
odontologist دندان شناس
oenologist باده شناس
oenologist شراب شناس
ontologist هستی شناس
opcode decoder رمزالعمل شناس
operation decoder عمل شناس
orientalist خاور شناس
genealogist شجره شناس
herbalists گیاه شناس
herbalist گیاه شناس
grateful متشکر حق شناس
antiquarian عتیقه شناس
numismatist مدال شناس
numismatist سکه شناس
mythologist اسطوره شناس
statistician امار شناس
geneticists نسل شناس
geneticist نسل شناس
metallographer فلز شناس
methodologist اسلوب شناس
tactfully موقع شناس
tactful موقع شناس
microbiologist میکرب شناس
mineralogist معدن شناس
myologist ماهیچه شناس
mythologist اساطیر شناس
mythologist افسانه شناس
dutiful وفیفه شناس
hypnologist خواب شناس
bibliograph کتاب شناس
climatologist اقلیم شناس
conchologist صدف شناس
cosmographer کیهان شناس
cosmologist کیهان شناس
craniologist جمجمه شناس
antiquary عتیقه شناس
antiquaries عتیقه شناس
astrologers ستاره شناس
astrologer ستاره شناس
craniologist کله شناس
characterologist منش شناس
carpologist میوه شناس
bacteriologist میکرب شناس
astronmer ستاره شناس
bibliographer کتاب شناس
bryologist خزه شناس
arborist درخت شناس
anatomist کالبد شناس
esthetician زیبایی شناس
aesthetician زیبایی شناس
actinolagy پرتو شناس
acoustician صدا شناس
crystallographer بلور شناس
cytology سلول شناس
cytology یاخته شناس
godly خدا شناس
entomologist حشره شناس
muscologist خزه شناس
epigraphist کتیبه شناس
ethologist کردار شناس
etymologer اشنقاق شناس
feal وفیفه شناس
fossilist سنگواره شناس
gemologist گوهر شناس
heliologist افتاب شناس
punctual وقت شناس
conscientious وفیفه شناس
decoder رمز شناس
demographer جمعیت شناس
dendrologist درخت شناس
duteous گماشت شناس
toxicologist زهر شناس
zoologist جانور شناس
botanists گیاه شناس
botanist گیاه شناس
embryologist رویان شناس
herborist گیاه شناس
dutiful گماشت شناس
pteridologist کرف شناس
weather wise هوا شناس
technologist حرفه شناس
vulcanologist دانشمنداتشفشان شناس
neurologist عصب شناس
vermeologist کرم شناس
pteridologist سرخس شناس
rhythmist سجع شناس
selenographer ماه شناس
self knowing خود شناس
serologist سرم شناس
prudent [discreet] <adj.> موقع شناس
spectroscopist طیف شناس
syphilologist سفلیس شناس
teleologist پایان شناس
therapeutist درمان شناس
discretional <adj.> موقع شناس
discreet <adj.> موقع شناس
discrete <adj.> موقع شناس
seismologist زلزله شناس
ecologist بوم شناس
philatelists تمبر شناس
philatelist تمبر شناس
oceanographer اقیانوس شناس
naturalists طبیعت شناس
biologist زیست شناس
pathologists اسیب شناس
ornithologist پرنده شناس
pathologist اسیب شناس
naturalist طبیعت شناس
orologist کوه شناس
ecologists بوم شناس
geologist زمین شناس
sociologist انسگان شناس
sociologist جامعه شناس
anthropologist انسان شناس
archeologist باستان شناس
archaeologist باستان شناس
criminologist جرم شناس
ethnologists قوم شناس
ethnologist قوم شناس
osteologist استخوان شناس
philologer زبان شناس
petrologist سنگ شناس
parasitologist انگل شناس
philologist واژه شناس
gourmet خوراک شناس
philologist زبان شناس
phenomenologist پدیده شناس
phonologist صوت شناس
paleontologist دیرین شناس
gourmets خوراک شناس
phrenologist جمجمه شناس
physiognomist قیافه شناس
stratigrapher دانشمند چینه شناس
feal نمک شناس باوفا
carcinology سخت پوست شناس
he can read the sky ستاره شناس است
selenologist دانشمند ماه شناس
leal وفیفه شناس حقشناس
neuropathologist اسیب شناس اعصاب
environmentalists محیط زیست شناس
duteous وفیفه شناس مطیع
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j. موقع شناس بودن
incognito نا شناس مجهول الهویه
metrologist سنگ و پیمانه شناس
volcanologist دانشمند اتشفشان شناس
psychopathologist اسیب شناس روانی
environmentalist محیط زیست شناس
illocal بی مکان
place مکان
spot مکان
sited مکان
placing مکان
site مکان
space مکان
placing جا مکان
locus مکان
places مکان
sites مکان
spaces مکان
places جا مکان
place جا مکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com