English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
unit position مکان واحد
Search result with all words
output per unit of displacement توان در واحد تغییر مکان
Other Matches
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
peeked فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement اختلاف مکان تغییر مکان
moves کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
migration نقل مکان نقل مکان کردن
space مکان
place مکان
purlieus مکان جا
place جا مکان
placing مکان
locations مکان
stabilizer مکان
spaces مکان
placing جا مکان
there ان مکان
stead مکان
places مکان
places جا مکان
illocal بی مکان
stabilisers مکان
part مکان
sited مکان
site مکان
spots مکان
spot مکان
sites مکان
locus مکان
location مکان
nowhere در هیچ مکان
moves نقل مکان
place مکان موقع
displaciment تفاوت مکان
displeacement of water تغییر مکان اب
topography مکان نگاری
placing مکان موقع
left shift تغییر مکان به چپ
places مکان موقع
locus مکان هندسی
locative دال بر مکان
shifts تغییر مکان
shifted تغییر مکان
loci مکان هندسی
shift تغییر مکان
displaciment تغییر مکان
displacement تغییر مکان
memory location مکان حافظه
move نقل مکان
place of honor مکان پر افتخار
ubiety کیفیت مکان
response position مکان جواب
topology مکان شناسی
moved نقل مکان
cursor مکان نما
topologist مکان شناس
cursors مکان نما
screen position مکان صفحه
facility مکان ساختمان
clearing مکان مسطح
change of place تغییر مکان
sign position مکان علامت
topographer مکان نگار
storage location مکان انباره
localities موضع مکان
storage location مکان ذخیره
location counter مکان شمار
nowheres در هیچ مکان
location مکان یابی
clearings مکان مسطح
otherwhere در مکان دیگر
adverb of place فرف مکان
print position مکان چاپ
place learning مکان اموزی
public place مکان عمومی
locality موضع مکان
locations مکان یابی
flitted نقل مکان کردن
drilling position مکان مته کاری
arithmetic shift تغییر مکان حسابی
flits نقل مکان کردن
flit نقل مکان کردن
circular shift تغییر مکان دایرهای
die shift تغییر مکان حدیده
cursor control کنترل مکان نما
current location counter شمارنده مکان فعلی
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
topography مکان نگاری مساحی
crusor arrows پیکانهای مکان نما
locus مکان هندسی مرکزها
flitting نقل مکان کردن
components of displacement مولفههای تغییر مکان
doppler shift تغییر مکان دوپلری
circular shift تغییر مکان حلقوی
topological psychology روانشناسی مکان نگر
toponymic وابسته به مکان نامی
universe کون و مکان دهر
sides way تغییر مکان جانبی
shift register ثبات تغییر مکان
position بردار مکان [ریاضی]
mobility قابلیت نقل مکان
red shift تغییر مکان سرخ
protected location مکان حفافت شده
piston displacement تغییر مکان پیستون
permanent change of station تغییر مکان دایمی
transmigrator نقل مکان کننده
rudders مکان عمودی متحرک
whereabout حدود تقریبی مکان
location vector بردار مکان [ریاضی]
radius vector بردار مکان [ریاضی]
position vector بردار مکان [ریاضی]
rudder مکان عمودی متحرک
shift out تغییر مکان به بیرون
shift تغییر مکان انتقال
locate mode باب مکان یابی
shifted تغییر مکان انتقال
shifts تغییر مکان انتقال
logic shift تغییر مکان منطقی
location theory نظریه تعیین مکان
location of industry تعیین مکان صنعت
locus of centres مکان هندسی مرکزها
elevator مکان افقی متحرک
elevators مکان افقی متحرک
horizontal stabilizer مکان افقی ثابت
fleche نقل مکان شمشیرباز
end around shift تغییر مکان دورگشتی
logical shift تغییر مکان منطقی
displacement جابجاشدگی تغییر مکان
ring shift تغییر مکان حلقهای
mental topography مکان نگاری ذهن
support movement تغییر مکان تکیه گاه
moved پیشنهاد کردن تغییر مکان
move پیشنهاد کردن تغییر مکان
cursor movement keys کلیدهای حرکت مکان نما
redeployment تغییر مکان دادن یکانها
moves پیشنهاد کردن تغییر مکان
cursor control keys کلیدهای کنترل مکان نما
dp بی مکان ومنزل تبعید شده
echeloned displacement تغییر مکان رده برده
right shift تغییر مکان به سمت راست
on the move <idiom> حرکت از مکانی به مکان دیگر
statip shift register ثبات تغییر مکان ایستا
topology مکان شناسی وضعیت جغرافیایی
locality محل مخصوص مکان جغرافیایی
removal برطرف سازی نقل مکان
tablet مکان نما روی صفحه
localities محل مخصوص مکان جغرافیایی
colocate دریک مکان قرار دادن
forth دور از مکان اصلی جلو
accomodation وسایل آسایش واستراحت جا و مکان
tablets مکان نما روی صفحه
dynamic shift register ثبات تغییر مکان پویا
except مکان دهی و ادغام شامل نیست
displacement جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
locating مستقر ساختن مکان یابی کردن
located مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate مستقر ساختن مکان یابی کردن
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
horizontal tab حرکت مکان نما به صورت افقی
locates مستقر ساختن مکان یابی کردن
pesthole مکان مستعد برای بیماری واگیر
topographic وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
toponymy ذکر اسامی نواحی مکان نامی
to take a run-up با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
end in itself <idiom> مکان کافی برای راحت بودن
columnar transposition تغییر مکان دادن عوامل در ستون
pokes فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
addressing روشی که بخشی از حافظه مکان دهی میشود
poking فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poked فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poke فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
flattest تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
debugged آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debug آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
ES IS امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
rate joystick سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
debugs آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com