English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (9 milliseconds)
English Persian
monetary school مکتب پولی
Search result with all words
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetrarist keynesian debate بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
neo keynesians اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
Other Matches
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
school مکتب
schools مکتب
ism مکتب
freudianism مکتب فروید
neoclassical school مکتب نئوکلاسیک
nancy school مکتب نانسی
operationalism مکتب عملی
cynicism مکتب کلبیون
operationism مکتب عملی
orthodox school مکتب کلاسیک
cynism [rare] [cynicism] مکتب کلبیون
raphael school مکتب رفائیل
roman school مکتب رفائیل
salpetriere school مکتب سالپتریر
Impressionism مکتب تجسم
freudism مکتب فروید
association school مکتب تداعی
historcicism مکتب تاریخی
imagism مکتب تخیل
eclecticism مکتب التقاطی
lamarckianism مکتب لامارک
lamarckism مکتب لامارک
leipzig school مکتب لایپزیک
cartesianism مکتب دکارت
cabalism مکتب حروفیون
manchester school مکتب منچستر
mathematical school مکتب ریاضی
banking school مکتب بانکداری
mesmerism مکتب مسمر
austrian school مکتب اتریشی
utilitarianism مکتب انتفاعی
zurich school مکتب زوریخ
schools مکتب نحله
protectionism مکتب حمایتی
wurzburg school مکتب وورتسبورگ
materialism مکتب مادیت
egalitarianism مکتب مساوات
schools مکتب دبستان
existentialism مکتب اگزیستانسیالیزم
school مکتب نحله
school مکتب دبستان
Classicism مکتب کلاسیسم
vienna school مکتب وین
cult مکتب تفکر
cults مکتب تفکر
liberal school مکتب ازادی اقتصادی
school پیروان یک مکتب اموزشگاه
schools پیروان یک مکتب اموزشگاه
individualism مکتب اصالت فرد
imagism مکتب شعر جدید
hedonism مکتب رفاه طلبی
classical economics مکتب کلاسیک در اقتصاد
egalitarianism مکتب تساوی طلب
egalitarianism مکتب مساوات بشر
Pre-Raphaelites مکتب پیش رافائلی
liberal school مکتب اقتصادی کلاسیک
realist پیرو مکتب realism
institutionalism مکتب اصالت نهاد
school مکتب علمی یافلسفی
Pre-Raphaelite مکتب پیش رافائلی
cubism مکتب کوبیسم درنقاشی
Art Nouveau مکتب هنری آرنوو
protectionism مکتب طرفدار حمایت
monetarism مکتب پول گرایی
nihilist معتقد به مکتب nihilism
schools مکتب علمی یافلسفی
semeiotic مکتب علائم رمزی
semiotic مکتب علائم رمزی
romanticism مکتب هنری رومانتیک
humanism مکتب اصالت انسان
keynesian economics مکتب اقتصادی کینز
neoplatonism مکتب افلاطونیون جدید
monetarism مکتب اصالت پول
realists پیرو مکتب realism
sects مکتب فلسفی بخش
sect مکتب فلسفی بخش
analytic مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی
Pre-Raphaelite وابسته به این مکتب و نقاشان آن
monetarist هوادار مکتب پول گرایی
cubist وابسته به مکتب هنری کوبیسم
kailyard school مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
academy مکتب وروش تدریس افلاطونی
cubistic وابسته به مکتب هنری کوبیسم
analytical مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی
dialectical idealism مکتب جدلی ایده الی
schoolmaster نافم مدرسه مکتب دار
acatalepsy موضوع غیرقابل درک مکتب
hedge school مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
academy مکتب انجمن ادباء و علماء
academies مکتب وروش تدریس افلاطونی
Pre-Raphaelites وابسته به این مکتب و نقاشان آن
academies مکتب انجمن ادباء و علماء
schoolmasters نافم مدرسه مکتب دار
impecuniousity بی پولی
pocket پولی
impecuniosity بی پولی
pockets پولی
venal پولی
pecuniary پولی
monetary پولی
moneyed پولی
moneyary پولی
mercenaly پولی
Pre-Raphaelites مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
hegelianism مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
manchester school مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
Pre-Raphaelite مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
truant شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truants شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
bald style روش و مکتب ساده وبی لطافت
cynic بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
cynics بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
symbolism نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
money wage مزد پولی
monetary inflation تورم پولی
monetary incentive مشوق پولی
monetary expansion توسعه پولی
monetary economy اقتصاد پولی
monetary deflation محدودیت پولی
monetary deflation انقباض پولی
monetary convention اتحاد پولی
monetary control نظارت پولی
monetary control کنترل پولی
monetary base پایه پولی
monetary authorities مقامات پولی
monetary assets دارائیهای پولی
pay patient مریض پولی
monetary instruments ابزارهای پولی
monetary policy سیاست پولی
money matters امور پولی
money income درامد پولی
money illusion خطای پولی
money illusion توهم پولی
money capital سرمایه پولی
monetary value ارزش پولی
monetary unit واحد پولی
monetary targets اهداف پولی
monetary sector بخش پولی
monetary restriction محدودیت پولی
backing پشتوانه پولی
polyethylene پولی اتیلن
monetary reserves ذخائر پولی
financial property اموال پولی
financial inventory ذخایر پولی
dealing for money معاملات پولی
tight money کنترل پولی
monetary base مبنای پولی
money orders حواله پولی
reconvert پولی را مجدداتسعیرکردن
money order حواله پولی
grooved pulley پولی شیاردار
loose pulley پولی هرزگرد
real غیر پولی
polywag پولی واگ
financial property داراییهای پولی
polymyxin پولی میکسین
pecuniary liability ضمانت پولی
monetary system سیستم پولی
unit of currency واحد پولی
behaviorism مکتب روانشناسی برمبنای رفتار و ادراکات فرد
money well spent <idiom> پولی که هدر نرفته
finances تامین هزینه پولی
nonmonetary assets دارائیهای غیر پولی
nonmonetarists اقتصاددانان غیر پولی
nonmonetary income درامد غیر پولی
not for the world <idiom> دراعضای هیچ پولی
down and out <idiom> هیچ پولی نداشتند
price ارزش پولی کالا
financed تامین هزینه پولی
pure monetary policy سیاست پولی خالص
finance تامین هزینه پولی
rate of money wage نرخ مزد پولی
deflation انقباض پولی رکود
strategic concentration by rail سیستم پولی فلزی
tight money سیاست پولی انقباضی
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
feel the pinch <idiom> دچار بی پولی شدن
poly vinil chloride کلرور پولی وینیل
financing تامین هزینه پولی
nonmonetary sector بخش غیر پولی
prices ارزش پولی کالا
pecuniary externalities پی امدهای خارجی پولی
free capital سرمایه گذار پولی
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
he is pressed for money از بی پولی در مضیقه است
bimetallism نظام پولی دو فلزی
impecuniously از روی بی پولی یا افلاس
gold standard نظام پولی طلا
dollar area منطقه پولی دلار
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
european monetary system سیستم پولی اروپایی
european monetary fund صندوق پولی اروپا
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
gold currency system نظام پولی طلا
money rate of interest نرخ بهره پولی
it was a خوب پولی بود
i am pushed for money ازبی پولی درفشار
national money income درامد ملی پولی
i owe some money to you یک پولی به شما بدهکارم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com