Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (6 milliseconds)
English
Persian
solid
مکعب حجمی
solids
مکعب حجمی
Other Matches
cubes
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cube
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cubical
مکعب
cubiform
مکعب
cuboid
مکعب
solids
مکعب
cube
مکعب
solid
مکعب
cubes
مکعب
cubically
به شکل مکعب
cubic measure
مقیاس مکعب
cubby
محوطه مکعب
cubature
حجم مکعب
body centered cubic
مکعب مرکز پر
n cube
مکعب N بعدی
cube roots
ریشه مکعب
cube root
ریشه مکعب
decastere
ده متر مکعب
Rubik’s Cube
مکعب جادویی
Rubik’s Cube
مکعب روبیک
hexahedral
مکعب شش سطحی
cube
مکعب
[ریاضی]
stere
یک متر مکعب
voluminal
حجمی
cusec
یک فوت مکعب در ثانیه
cubage
چیزی برقم مکعب
face centered cubic
مکعب مراکز وجوه پر
cuboid
دارای شکل مکعب
volume charge
بار حجمی
cubical expansion
انبساط حجمی
shrinkage
افت حجمی
volumetric measure
اندازه حجمی
volumetric analysis
تجزیه حجمی
density
جرم حجمی
densities
جرم حجمی
bale cubic capacity
تناژ حجمی
gross tonnage
گنجایش حجمی
displacement pump
تلمبه حجمی
volumetric efficiency
بازده حجمی
volumetric analysis
سنجش حجمی
bulk density
چگالی حجمی
volume fraction
کسر حجمی
body force
نیروی حجمی
bulkweight
وزن حجمی
volumetric weight
وزن حجمی
weight by volume
وزن حجمی
volumetric receptor
گیرنده حجمی
constancy of volum
ثبات حجمی
volume percent
درصد حجمی
flitch
تکه مکعب پیه نهنگ
box palet
پالت مکعب مستطیل شکل
A cube has six faces.
یک مکعب ۶ تا وجح دارد.
[ریاضی]
density of volume charge
چگالی بار حجمی
combining volumes principle
اصل ترکیب حجمی
density
جرم حجمی چگالی
densities
جرم حجمی چگالی
bulk modulus of elasticity
ضریب کشسانی حجمی
bulk deformation
تغییر شکل حجمی
discharge
گذر حجمی در واحگ زمان
available payload
فرفیت وزنی یا حجمی وسیله
discharges
گذر حجمی در واحگ زمان
bulk strain
تغییر شکل نسبی حجمی
packs
ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
pack
ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
eudiometer
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
multicellular
مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
multivolume file
نوارمغناطیسی یا فلاپی دیسک جهت نگهداری ان میباشد پرونده چند حجمی
retrieval
مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده
batch
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com