Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (4 milliseconds)
English
Persian
I am not expected to tell you every thing , am I ?
مگرتمام چیزها رابایدبه تو گفت
Other Matches
How very odd. Well I never.
چه چیزها ( بعلامت تعجب )
visibility was poor
چیزها درست دیده نمیشد
Enantiodroma
گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
lot
گروه
[توده]
از مردم یا چیزها
She has had many privations in her youth .
درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
standardizing
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizes
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardize
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardising
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardises
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardised
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
pure
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purer
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purest
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
pack
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
packs
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
accumulating
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulate
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
paranomia
اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
accumulates
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
exceptions
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
stiffening
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
exception
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
finder
عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com