Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
you must be out of your mind
مگر مغز تو دیگر درست کار نمی کند؟
[اصطلاح روزمره]
Search result with all words
matelote
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
Other Matches
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
entire
درست
clearer
درست
clear
درست
authentic
درست
exactly
درست
inviolate
درست
Quite
[so]
!
درست!
sock
درست
legitimately
درست
integral
درست
truer
درست
clears
درست
truest
درست
genuine
درست
clearest
درست
legitimate
درست
straight
درست
straighter
درست
straightest
درست
out-and-out
درست
out and out
درست
orthographically
درست
even
هم درست
straightforward
درست
whole
درست
just
درست
legitimated
درست
legitimates
درست
legitimating
درست
perfect
درست
perfected
درست
perfecting
درست
accurate
[correct]
<adj.>
درست
correct
<adj.>
درست
right as a trivet
تن درست
right as nails
درست
perfects
درست
righting
درست
righted
درست
right
درست
properly
درست
in order
درست
in a entireness of state
درست
smack dab
درست
right as a trivet
درست
plain dealing
درست
exact
<adj.>
درست
proper
<adj.>
درست
real
<adj.>
درست
indefectible
درست
incorrupt
درست
valid
درست
exact
درست
exacted
درست
exacts
درست
true
<adj.>
درست
well advised
درست
purposive
<adj.>
درست
aright
درست
useful
<adj.>
درست
utilitarian
[useful]
<adj.>
درست
conscionable
درست
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
درست
practical
<adj.>
درست
true
درست
suitable
<adj.>
درست
incorrect
نا درست
Am I not right?dont you agree with me ?
درست می گه یا نه ؟
practicable
<adj.>
درست
accurate
درست
veracious
درست
by the square
درست
convenient
<adj.>
درست
by fits and starts
درست
correct
درست
purpose-built
<adj.>
درست
proper
درست
purposeful
<adj.>
درست
corrects
درست
functional
<adj.>
درست
correcting
درست
orthodox
درست
integral number
چیز درست
misapprehends
درست نفهمیدن
selfsame
درست همان
misheard
درست نشنیدن
indite
درست کردن
It didnt work out.
درست درنیامد
mishear
درست نشنیدن
likelihood
درست نمایی
misapprehended
درست نفهمیدن
misapprehend
درست نفهمیدن
point device
بسیار درست
due
درست کاملا"
integral number
عدد درست
misapprehending
درست نفهمیدن
cleans
درست کردن
that is it
درست است
correct
درست کردن
correct
دقیق یا درست
adapt
درست کردن
manufactures
درست کردن
manufactured
درست کردن
manufacture
درست کردن
framable
درست کردنی
get up
درست شدن
inexact
درست نشده
fettle
درست کردن
behaving
درست رفتارکردن
behaves
درست رفتارکردن
behaved
درست رفتارکردن
clean
درست کردن
I didnt quite get it.
درست نفهمیدم
the flat of the hand
پهنای درست
cleaned
درست کردن
cleanest
درست کردن
behave
درست رفتارکردن
that is wrong
درست نیست
sounds
درست بی عیب
fabricates
درست کردن
sounded
درست بی عیب
right mindedness
درست اندیشی
right oh!
درست است
sound
درست بی عیب
plain dealing
سودای درست
fabricated
درست کردن
in roaring health
تن درست وفربه
right you are
درست است
that is right
درست است
rightable
درست شدنی
fabricate
درست کردن
fabricating
درست کردن
on the button
<idiom>
درست سر موقع
gulleys
درست کردن
trim
درست کردن
trimmest
درست کردن
trims
درست کردن
gullies
درست کردن
gully
درست کردن
redd
درست کردن
fair shake
<idiom>
رفتار درست
soundest
درست بی عیب
propriety of behaviour
درست رفتاری
precedential
سابقه درست کن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com