English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (7 milliseconds)
English Persian
mesokurtic میانه پهنا
Other Matches
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me . با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
breadthways از پهنا
narrower کم پهنا
flatwise از پهنا
flatways از پهنا
amphleness پهنا
narrowed کم پهنا
breadth پهنا
expanse پهنا
expanses پهنا
width پهنا
broadways از پهنا
broader پهنا
crosswise از پهنا
broad پهنا
crossways از پهنا
broadest پهنا
widthways از پهنا
narrowest کم پهنا
narrow کم پهنا
oblong دراز پهنا
oblongs دراز پهنا
half width نیم پهنا
widening اضافه پهنا
cross fall شیب در پهنا
carpet width پهنا و عرض فرش
chiasma امیزش ازمیان یا از پهنا
cross section نیمرخ پهنا مقطع موثر
aspects نرخ پهنا به ارتفاع تصاویر پیکس
aspect نرخ پهنا به ارتفاع تصاویر پیکس
flatling زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
flatlings زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
facial index نسبت بین پهنا و طول صورت ضرب در عدد صد
moderating میانه رو
fairish میانه
median line میانه
so-so میانه
median میانه
center piece میانه
frugal میانه رو
moderate میانه رو
allegretto a میانه
moderated میانه رو
intermedial میانه
moderates میانه رو
mesne میانه
mezzo میانه
sober میانه رو
middle weight میانه
middle-of-the-road میانه رو
mn میانه
mediums میانه
medium میانه
owl light میانه
meant میانه
tolerable میانه
soberly میانه رو
intermediate میانه
temperate میانه رو
mesocephalic میانه سر
mean میانه
meaner میانه
of a middling quality میانه
mesosomatic میانه تن
meanest میانه
the middle finger انگشت میانه
to split the d. میانه را گرفتن
intermediately بطور میانه
tolerably بطور میانه
Middle West باختر میانه
golden mean میانه روی
temperateness میانه روی
passably بطور میانه
mesolithic میانه سنگی
mesopic vision دید میانه
medial میانه متوسط
mediaeval ages قرنهای میانه
mean radius شعاع میانه
medium frequency فرکانس میانه
intermedium میانه گیر
middlings ارد میانه
intermediate frequency فرکانس میانه
moderateness میانه روی
halfway line خط میانه زمین
halfback بازیکن میانه
middle course میانه روی
moderates میانه رو مناسب
moderately بطور میانه
meanest میانه متوسط
meaner میانه متوسط
moderation میانه روی
temperance میانه روی
middles میانه میدان
middle میانه میدان
waist میانه ناو
waists میانه ناو
mean میانه متوسط
normal میانه متوسط
bathyal میانه ژرفی
averages میانه متوسط
average radius شعاع میانه
moderate میانه رو مناسب
averaging میانه متوسط
moderating میانه رو مناسب
averaged میانه متوسط
moderated میانه رو مناسب
average میانه متوسط
to set two men at variance میانه دو کس رابهم زدن
scholastic theology الهیات قرنهای میانه
meanest متوسط میانه روی
embroil میانه برهم زدن
mean متوسط میانه روی
embroilment میانه بهم زنی
ambivert ادم معتدل و میانه رو
interposition دخالت میانه گیری
bigeneric میانه یا حد وسط دوجنس
meaner متوسط میانه روی
embroils میانه برهم زدن
embroiled میانه برهم زدن
embroiling میانه برهم زدن
They became estranged . They fell out . میانه آنها بهم خورد
to split the difference میانه را گرفتن مصالحه کردن
To set two people against each other . To stir up bad blood between tow persons. میانه دونفررا بهم زدن
To try to effect a reconciliation . between two people . میانه دونفرراگرفتن ( آشتی دادن )
We are on very friendly terms . میانه ماخیلی گرم است
to keep in with any one با کسی میانه خوب داشتن
they came to a rupture میانه انها بهم خورد
middlemen نفر وسط صف ادم میانه رو
middleman نفر وسط صف ادم میانه رو
middle body قسمت میانه ناو یا کشتی
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
mediaevalism رسم ها وعقیدههای قرون میانه
interceded میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes میانجی شدن میانه گیری کردن
intercede میانجی شدن میانه گیری کردن
barytone کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
interceding میانجی شدن میانه گیری کردن
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
sea king دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
pavis سپربزرگی که در قرنهای میانه بکارمیبرندوسرتاپارامی پوشانید
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
jainism یکجوردین درهندکه میانه دین برهماودین بوداست
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com