English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bowling average میانگین امتیازهای توپ انداز
Other Matches
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
counting حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counts حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counted حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
systems مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
count حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
four ball مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
arithmetic mean میانگین
averaged میانگین
median میانگین
averaging میانگین
mean value میانگین
averages میانگین
mean high water مد میانگین
averaged در میانگین
meaner میانگین
mean میانگین
average value میانگین
on average [on av.] در میانگین
average میانگین
meanest میانگین
mediums وسط یا میانگین
medium وسط یا میانگین
mean deviation انحراف میانگین
true mean میانگین حقیقی
simple mean میانگین حسابی
weighted mean میانگین وزنی
simple mean میانگین ساده
simple average میانگین ساده
weighted average میانگین موزون
moving average میانگین متحرک
weighted average میانگین وزنی
moving average میانگین غلتان
working mean میانگین مفروض
mean velocity تندی میانگین
assumed mean میانگین فرضی
average cost میانگین هزینه
average deviation انحراف میانگین
average discharge بده میانگین
average error خطای میانگین
mean error خطای میانگین
average flow بده میانگین
average life عمر میانگین
average price میانگین قیمت
average value ارزش میانگین
average value مقدار میانگین
batting average میانگین توپزنی
arithmetic mean میانگین حسابی
geometric mean میانگین هندسی
mean value مقدار میانگین
mean time between failures میانگین عمر
mean squares میانگین مجذورات
mean low water اب پایین میانگین
mean low water جزر میانگین
mean life عمر میانگین
mean high water اب بالای میانگین
mean depth ژرفای میانگین
mean absolute deviation انحراف میانگین
logarithmic mean میانگین لگاریتمی
harmonic mean میانگین همساز
density mean میانگین چگالی
averaged میانگین موفقیت
averaging میانگین موفقیت
averaging معدل میانگین
average معدل میانگین
averaging ایجاد میانگین
average میانگین موفقیت
meanest مقدار میانگین
meaner مقدار میانگین
mean مقدار میانگین
averages ایجاد میانگین
average ایجاد میانگین
averaged معدل میانگین
averages معدل میانگین
averages میانگین موفقیت
averaged ایجاد میانگین
meanest معنی دادن میانگین
meaner معنی دادن میانگین
mean free path مسافت ازاد میانگین
mean معنی دادن میانگین
averaged درجه عادی میانگین
average درجه عادی میانگین
averages درجه عادی میانگین
average out میانگین در نظر گرفتن
mean range of the tide میانگین ارتفاع کشند
mean repair time زمان میانگین تعمیر
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
mean sea level میانگین سطح دریا
mean value of periodic quantity میانگین کمیت دورهای
averaging درجه عادی میانگین
mean time to failure زمان میانگین تاخرابی
sm خطای معیار میانگین
standard error of mean خطای معیار میانگین
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
effective خروجی میانگین پردازنده
electrode current averaging time زمان میانگین شدن
weight average molecular weight میانگین وزنی وزن مولکولی
number average degree of polymerization میانگین عددی درجه بسپارش
earned run average میانگین امتیاز کسب شده
number average molecular weight میانگین عددی وزن مولکولی
mean time between failures زمان میانگین بین دو خرابی
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
root mean square error جذر میانگین مجذور خطا
root mean square velocity جذر میانگین مجذور سرعت
average cost میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
batting average میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
pass completion average میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
exponential smoothing روش میانگین گیری متغیروزن دار
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
averaging میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
MEP مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
MEPs مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
variance میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
mtbf زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
averages میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaged میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
averaged میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaging میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
ex ante saving پس انداز
irrigator اب انداز
ex post saving پس انداز
saver پس انداز کن
deposits پس انداز
saving پس انداز
savings پس انداز
forehanded پس انداز کن
deposit پس انداز
aggregate saving پس انداز کل
thrift پس انداز
compulsory saving پس انداز اجباری
buttonhook دکمه انداز
howitzer خمپاره انداز
cannoneer توپ انداز
forced saving پس انداز اجباری
initiator terminator راه انداز
crapshooter طاس انداز
ejector بیرون انداز
springer کمند انداز
feller درخت انداز
discobolus دایره انداز
ecbolic جنین انداز
fire teazer اتش انداز
dissaving پس انداز منفی
hand rail دست انداز
grenadier نارنجک انداز
view چشم انداز
firer سوخت انداز
footcloth پای انداز
foot cloth پای انداز
fluter چین انداز
fire teazer سوخت انداز
intrigant پشت هم انداز
bumpy <adj.> پر دست انداز
theory of saving نظریه پس انداز
the t. صاعقه انداز
stoker سوخت انداز
splitter نفاق انداز
spearman نیزه انداز
savings bank صندوق پس انداز
savings account حساب پس انداز
saving ratio نسبت پس انداز
saving motive انگیزه پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
saving function تابع پس انداز
saving equation معادله پس انداز
thrift institutions موسسات پس انداز
to lay aside پس انداز کردن
save money پس انداز کردن
salt away <idiom> پس انداز کردن
mouth-watering دهان آب انداز
road hole دست انداز
unsaved پس انداز نشده
torpedo tube اژدر انداز
to lay up پس انداز کردن
saving bank بانک پس انداز
saving account حساب پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
penny bank صندوق پس انداز
mobilization of savings تجهیز پس انداز
mobilization of savings بسیج پس انداز
trustee savings bank صندوق پس انداز
missile man موشک انداز
missile launcher موشک انداز
negative saving پس انداز منفی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com