Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (10 milliseconds)
English
Persian
arithmetic mean
میانگین حسابی
simple mean
میانگین حسابی
Search result with all words
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
averaged
میانگین حسابی متوسط حسابی
averages
میانگین حسابی متوسط حسابی
averaging
میانگین حسابی متوسط حسابی
variance
میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
arithmetic mean
میانگین حسابی متوسط حسابی
centroid
در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
root mean square
ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
Other Matches
arithmetic expression
عبارت حسابی دستورالعمل حسابی
arithmetic
حسابی
pitched
حسابی
arithmetical
حسابی
calculative
حسابی
incalculability
بی حسابی
thorough paced
حسابی
smack dab
حسابی
pursang
حسابی
well got up
پاکیزه حسابی
arithmetic method
روش حسابی
arithmetic operation
عملیات حسابی
squares
منظم حسابی
arithmetic operation
عمل حسابی
arithmetic progression
تصاعد حسابی
mean square
یک مربع حسابی
arithmetic register
ثبات حسابی
arithmetic relation
رابطه حسابی
arithmetic series
سریهای حسابی
arithmetic statement
حکم حسابی
arithmetic expression
مبین حسابی
arithmetic instruction
دستورالعمل حسابی
squaring
منظم حسابی
aregular cook
اشپز حسابی
areal cook
یک اشپز حسابی
squared
منظم حسابی
square
منظم حسابی
roundly
بطور حسابی
arithmetic
حسابی حسابگر
arithmetic check
مقابله حسابی
dishonoured
بد حسابی عدم پرداخت
dishonouring
بد حسابی عدم پرداخت
he is no less than a gambler
قمارباز حسابی است
i have caught a thorough chill
سرمای حسابی خورده ام
dishonour
بد حسابی عدم پرداخت
dishonoring
بد حسابی عدم پرداخت
dishonored
بد حسابی عدم پرداخت
dishonors
بد حسابی عدم پرداخت
He thrashed his son soundly .
پسرش را حسابی کتک زد
arithmetic shift
تغییر مکان حسابی
dishonours
بد حسابی عدم پرداخت
number-theoretic function
تابع حسابی
[ریاضی]
Put on some decent clothes.
یک لباس حسابی تنت کن
To pay someone handsomely.
به کسی پ؟ ؟ حسابی دادن
to talk sense
حرف حسابی زدن
roll out the red carpet
<idiom>
حسابی پذیرایی کردن
He is a habitual defaulter.
آدم بد حسابی است
Now you are talking. That makes sense.
حالااین شد یک حرف حسابی
arithmetical function
تابع حسابی
[ریاضی]
arithmetic sequence
تصاعد حسابی
[ریاضی]
arithmetic function
تابع حسابی
[ریاضی]
now you're talking
این شدحرف حسابی
He is a decent fellow(guy,chap)
طرف آدم حسابی است
to play up
درست و حسابی بازی کردن
not on any account
اصلا روی هیچ حسابی
do something to one's hearts's content
کاری را حسابی انجام دادن
She gave us quite a decent dinner.
یک شام خیلی حسابی به ماداد
arithmetic operator
نشان حسابی عملگر ریاضی
lay into a person
کسی را کتک حسابی زدن
I was totally tongue-tied.
زبانم حسابی بند آمد
He always pays on the nail.
آدم خوش حسابی است
We dont have qualified personnel in this company.
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
We are quits. We are even.
دیگر با هم حسابی نداریم (نه بدهکارنه بستانکار )
This dress is quite the thing.
این لباس چیز حسابی است
Give the room a good clean.
اتاق را حسابی جمع وجور کردن
He threatened to thrash the life out of me.
مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
detailed
حسابی که همه موضوعات را لیست میکند
My good fello,why didnt you tell me?
آخر مرد حسابی چرا به من نگفتی ؟
We had a nice long walk today.
امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
You wouldnt be here if you had any sense
اگر عقل حسابی داشتی اینجانبودی
mean high water
مد میانگین
average value
میانگین
mean value
میانگین
arithmetic mean
میانگین
averaged
در میانگین
on average
[on av.]
در میانگین
meanest
میانگین
averages
میانگین
averaged
میانگین
meaner
میانگین
average
میانگین
averaging
میانگین
mean
میانگین
median
میانگین
debt of honour
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
to be on the razzle
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a binge
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
budget account
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
to have a spree
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
averaged
ایجاد میانگین
moving average
میانگین متحرک
mean velocity
تندی میانگین
mean value
مقدار میانگین
averaging
معدل میانگین
average discharge
بده میانگین
mean time between failures
میانگین عمر
meanest
مقدار میانگین
averaging
ایجاد میانگین
simple average
میانگین ساده
averaged
میانگین موفقیت
average
ایجاد میانگین
weighted mean
میانگین وزنی
working mean
میانگین مفروض
weighted average
میانگین وزنی
simple mean
میانگین ساده
mediums
وسط یا میانگین
true mean
میانگین حقیقی
average
معدل میانگین
averages
میانگین موفقیت
medium
وسط یا میانگین
average
میانگین موفقیت
mean
مقدار میانگین
averaged
معدل میانگین
mean squares
میانگین مجذورات
average deviation
انحراف میانگین
average value
مقدار میانگین
averages
ایجاد میانگین
harmonic mean
میانگین همساز
geometric mean
میانگین هندسی
density mean
میانگین چگالی
averages
معدل میانگین
assumed mean
میانگین فرضی
average value
ارزش میانگین
average price
میانگین قیمت
average life
عمر میانگین
average flow
بده میانگین
mean error
خطای میانگین
average error
خطای میانگین
average cost
میانگین هزینه
logarithmic mean
میانگین لگاریتمی
mean absolute deviation
انحراف میانگین
mean depth
ژرفای میانگین
moving average
میانگین غلتان
batting average
میانگین توپزنی
meaner
مقدار میانگین
mean low water
اب پایین میانگین
mean low water
جزر میانگین
mean life
عمر میانگین
mean high water
اب بالای میانگین
averaging
میانگین موفقیت
weighted average
میانگین موزون
mean deviation
انحراف میانگین
meanest
معنی دادن میانگین
average
درجه عادی میانگین
averaged
درجه عادی میانگین
mean time to repair
زمان میانگین تعمیر
mean range of the tide
میانگین ارتفاع کشند
mean repair time
زمان میانگین تعمیر
meaner
معنی دادن میانگین
mean value of periodic quantity
میانگین کمیت دورهای
averages
درجه عادی میانگین
mean time to failure
زمان میانگین تاخرابی
mean free path
مسافت ازاد میانگین
mean sea level
میانگین سطح دریا
electrode current averaging time
زمان میانگین شدن
sm
خطای معیار میانگین
standard error of mean
خطای معیار میانگین
mean
معنی دادن میانگین
averaging
درجه عادی میانگین
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
average out
میانگین در نظر گرفتن
effective
خروجی میانگین پردازنده
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
mean time between failures
زمان میانگین بین دو خرابی
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
number average degree of polymerization
میانگین عددی درجه بسپارش
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
root mean square error
جذر میانگین مجذور خطا
root mean square velocity
جذر میانگین مجذور سرعت
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
exponential smoothing
روش میانگین گیری متغیروزن دار
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
MEPs
مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
MEP
مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
averaged
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
mtbf
زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
averages
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
operates
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
arithmetic register
ثبات حسابی ثبات محاسباتی
arithmetic instruction
دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
attenuation mean free path
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path for attenuation
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com