English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
duramen میان درخت
Other Matches
medoterranean واقع در میان چند زمین میان زمینی
rootery توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
papaw درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
ceiba درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
underbrush درخت کوچک روینده درزیر درخت
intervenient در میان اینده واقع در میان
futtock میان چوب میان تیر
myrica درخت شیشعان درخت موم
gambier درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cypress design طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
psychophysics علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
centers میان
middling میان
waist میان
waistline میان
waistlines میان
mesocarp میان بر
crosscut میان بر
between میان
half back میان
midrib رگ میان
stagger یک در میان
mongst میان
staggering یک در میان
staggers یک در میان
amid در میان
omphalos میان
overthwart از میان
in the midden of در میان
shortcut میان بر
in our midst در میان ما
middle part میان
thru از میان
middles میان
mean line خط میان
centered میان
middle میان
per از میان
amongst در میان
waists میان
diameters میان بر
diameter میان بر
intershoot در میان
among میان
through از میان
into در میان
center میان
cross country میان بر
mean water میان اب
centred میان
centre میان
diaphragms میان پرده
intermural میان دیواری
short cut راه میان بر
short cuts راه میان بر
middle age میان سال
interjacency وقوع در میان
internode میان گره
interposition پا میان گذاری
meant میان مشترک
interjectory در میان اورده
interlocate در میان گذاردن
interlay در میان گذاردن
diaphragm میان پرده
of middle a میان سال
interjectory در میان انداخته
middle-aged میان سال
middle aged میان سال
intersegmental میان قطعهای
navel میان وسط
navels میان وسط
intergroup میان گروهی
interfluves میان دو رود
interjacency میان بودن
interlucent میان تاب
intercurrent در میان اینده
intermontane میان کوه
inter se میان خودشان
intercurreace در میان امدن
intercellular میان یاختهای
waist میان تنه
interjects در میان اوردن
an a days یک روز در میان
merlon میان دو تیرکش
interposing پا به میان گذاردن
centration میان گرایی
interposes پا به میان گذاردن
interposed پا به میان گذاردن
interpose پا به میان گذاردن
meddles میان وسط
meddled میان وسط
meddle میان وسط
ambivert میان گرا
ambiversion میان گرایی
insuperable از میان برنداشتنی
interpersonal میان فردی
interindividual میان فردی
enclosure میان بار
enclosures میان بار
interpolations میان یابی
interpolation میان یابی
interdisciplinary میان رشتهای
midweek میان هفته
cross cultural میان فرهنگی
cross-cultural میان فرهنگی
cutoff راه میان بر
cut across میان بر کردن
cut of a corner میان بر کردن
interject در میان اوردن
heart wood میان چوب
heartwood میان چوب
abrogates از میان برده
abrogate از میان برده
ambiequal میان حال
inter nos در میان خودمان
inter vivos در میان زنده ها
spotty چنددر میان
bummer چرخ میان
halt back میان بازی کن
interjected در میان اوردن
halfback میان بازیکن
decussate یکی در میان
diaphrgam میان پرده
double space یک سطر در میان
entracte میان پرده
floret of the disk گلچه میان
intervenes در میان امدن
intervened در میان امدن
intervene در میان امدن
half back میان بازی کن
interjecting در میان اوردن
waists میان تنه
midbrain میان مغز
midrange میان دامنه
shortcut راه میان بر
hollows میان تهی
hollow میان تهی
midsection میان بخش
middleweight میان وزن
mezzo-soprano میان صدا
midcourse میان راه
mezzo soprano میان صدا
middle finger انگشت میان
middle sized میان اندازه
middle weight میان وزن
middlemost میان ترین
midmost میان ترین
middleware میان افزار
the means and the extremes دو میان و دو کرانه
to cut off a corner میان برکردن
to gird up one's loins میان بستن
to make mincemeat of از میان بردن
triple space دو سطر در میان
blow in حمله از میان خط
parenthetical میان دو کمانک
medium term میان مدت
osculant در میان چندچیز
high-pitched میان فراز
short circuiting میان بر زدن
shortcut میان برکردن
slim jim لاغر میان
staggered riveting پرچکاری یک در میان
extra-mural میان دانشگاهی
midrib رگ میان برگ
mezzo-sopranos میان صدا
mesoderm میان پوست
mediastinum میان پرده
intervascular واقع در میان رگ ها
intertrial میان کوششی
mesencephalon میان مغز
medius انگشت میان
hollow <adj.> میان تهی
mesosphere میان کره
mesosphere میان- سپهر
midships در میان کشتی
via میان راه
With a slender waist. میان با ریک
among each other <adv.> میان خودشان
mesothorax میان سیه
quincunx درخت به
flower درخت گل
flowers درخت گل
quince درخت به
tamarisk درخت گز
vines درخت مو
tree درخت
thick with trees پر از درخت
woody پر درخت
xyloid پر درخت
vine درخت مو
copaiba درخت
quinces درخت به
butted ته درخت
treeless بی درخت
abat سد درخت
butts ته درخت
butt ته درخت
barytone میان صدای مردانه
between group variance پراکنش میان گروهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com