English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
oyster bar میخانهای که صدف برای مردم می اورند
Other Matches
lutine bell زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
married accommodation جا برای مردم متاهل
to have connections رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
there is a rush for the papers مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
public spirit خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
consolidation psychological operation عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
liberty civil ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
calling سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
utilitarianism بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
they serve it with butter با کره انرامی اورند
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
gum senegal یکجورصمغ عربی که ازسنگال می اورند
solids press down دج ها سوی پایین فشار می اورند
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
accept as true گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
flesh brush لیف یادستکشی که بتن مالیده خون رابگردش درمی اورند
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
rain box صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
gargoyles ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyle ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
grog دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
population تعداد مردم مردم
populations تعداد مردم مردم
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
folk مردم
the deaf مردم کر
peopling مردم
the people مردم
peoples مردم
public مردم
peopled مردم
folks مردم
people مردم
population [pop.] مردم
most people بیشتر مردم
misanthropes مردم گریز
popular مردم پسند
communism مردم داری
underfed مردم گرسنه
populace توده مردم
masses توده مردم
rushed ازدحام مردم
the many بیشتر مردم
all men همه مردم
the million توده مردم
the offscourings humanity مردم پست
unsocial مردم گریز
public notice آگهی به مردم
lowest common denominators مردم پذیر
jawsmith مردم فریب
lowest common denominator مردم پذیر
the multitude توده مردم
parading اجتماع مردم
the american public مردم امریکا
rush ازدحام مردم
head counts شمارش مردم
unsociability مردم گریزی
omnibus توده مردم
Among the people . درمیان مردم
omnibuses توده مردم
mobs انبوه مردم
citizenship مردم تبعیت
mobbed انبوه مردم
openly در انظار مردم
plebeian توده مردم
mobbing انبوه مردم
mob انبوه مردم
the dregs of the people مردم پست
hoi polloi توده مردم
demography مردم نگاری
mass توده مردم
anarchy خودسری مردم
head count شمارش مردم
unsociable مردم گریز
corporations گروهی از مردم
sociability مردم امیزی
corporation گروهی از مردم
misanthrope مردم گریز
demos توده مردم
massing توده مردم
all men مردم همه
people say مردم می گویند
commoners : مردم عوام
mandrake مردم گیاه
manragora مردم گیاه
common : مردم عوام
flower people مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
anthropology مردم شناسی
public-spirited خیرخواه مردم
many people خیلی از مردم
communists مردم گرا
many people بسیاری از مردم
communist مردم گرا
canaille مردم پست
the total population همه مردم
commons مردم عادی
the public عموم مردم
reputedly در نظر مردم
ruck مردم عادی
commonest : مردم عوام
citizenry مردم تبعیت
rucks مردم عادی
rushing ازدحام مردم
popularity مردم پسندی
townsfolk مردم شهری
population [pop.] تعداد مردم
all men کلیه مردم
other people مردم دیگر
parade اجتماع مردم
other people سایر مردم
anthropometry مردم سنجی
paraded اجتماع مردم
outside opinion رای مردم
parades اجتماع مردم
outside opinion عقیده مردم
land n قوم مردم
men of intellgence مردم باهوش
mandating دستور مردم به
the old مردم سالخورده
ombudsman فریادرس مردم
plebeians توده مردم
laotian مردم تایی
mandates دستور مردم به
lao مردم تایی
mandated دستور مردم به
mandate دستور مردم به
on the tongues of men سر زبان مردم
ombudsmen فریادرس مردم
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
rub shoulders with others با مردم امیزش کردن
people of all ranks مردم ازهر طبقه
man in the street <idiom> مردم عادی یا متوسط
vox populi اراء یا افکار مردم
democracy حکومت قاطبه مردم
vulgus مردم طبقه پایین
To set people by the ears. مردم را بجان هم انداختن
civil military action عملیات مردم یاری
It benefits the people . فایده اش به مردم می رسد
folklike وابسته به توده مردم
folkish وابسته به توده مردم
To arhue ( haggle ) with people . با مردم سروکله زدن
to be a crowd-pleaser مردم نواز بودن
civil affairs عملیات مردم یاری
civic action عملیات مردم یاری
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
men of intellgence دانشمندان مردم باطلاع
the offscourings humanity طبقه پست مردم
To muzzle the people. دهان مردم را بستن
open day روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
up front جلو چشم مردم
the rank and file توده مردم عادی
the talnet of the country مردم با استعداد کشور
korean زبان مردم کره
morale روحیه افراد مردم
ragtag and bobtail توده مردم پست
self government حکومت به دست مردم
seminomad مردم نیمه چادرنشین
self-government حکومت بدست مردم
rabblement توده مردم پست
democracies حکومت قاطبه مردم
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
finnish زبان مردم فنلاند
quite a number of people عده زیادی از مردم
affray سلب آرامش مردم
public spiritedness خیر خواهی مردم
albanian زبان یا مردم البانی
the public [popular] odium تنفر مردم عمومی
The people protested vocally. صدای مردم درآمد ( اعتراض )
The people have got wise to him. مردم دستش را خوانده اند
dark horse <idiom> کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
crowd بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
gentlemanlike اقامنشانه مثل مردم شریف
stir up a hornet's nest <idiom> باعث عصبانیت مردم شدن
People tend to judge by appearances . عقل مردم به چشمشان است
gadfly ادم مردم ازار مزاحم
head counts تعداد مردم شمرده شده
crowds بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
garrotter راهزنی که مردم راخفه میکند
head count تعداد مردم شمرده شده
english speaking people مردم یا ملل انگلیسی زبان
rabble-rousers تحریک کننده توده مردم
larrigan کفش مخصوص مردم جنگلی
populism پشتیبانی از حزب مردم درامریکا
kris خنجر مردم اندونزی و مالایا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com