Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
English
Persian
staking
میخچه کوبی
Search result with all words
to stake off
مساحتی را میخچه کوبی کردن
Other Matches
roof boarding
سطح توفال کوبی شده یا تخته کوبی شده زیر پوشش بام
dowel pin
میخچه
dowel
میخچه
spile
میخچه
dowel
میخچه درست کردن
picketed
میخچه چوب نوک تیز
picket
میخچه چوب نوک تیز
pickets
میخچه چوب نوک تیز
clavus
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
corn
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
thrashes
کوزل کوبی
vaccination
ابله کوبی
wainscots
تخته کوبی
wainscot
تخته کوبی
inoculations
مایه کوبی
inoculation
مایه کوبی
furring
تخته کوبی
picoid
دار کوبی
panel work
تخته کوبی
lining of the ceiling
لمبه کوبی
studding
توفال کوبی
lathing
توفال کوبی
lath work
تخته کوبی
lath work
توفال کوبی
tatoo
خال کوبی
variolation
ابله کوبی
inoculation of vaccine
ابله کوبی
thrashed
کوزل کوبی
thrash
کوزل کوبی
hip
شیروانی کوبی
tattoo
خال کوبی
juck work
میخ کوبی
shingle
تخته کوبی
boarding
تخته کوبی
hammer-beam
خرپا کوبی
tattoos
خال کوبی
tattooing
خال کوبی
tattooed
خال کوبی
lath
توفال کوبی
wainscoting
تخته کوبی
flail mower
ماشینگندم کوبی
piling
شمع کوبی
stamp mill
اسیاب سنگ کوبی
vaccination cards
دفترچه های مایه کوبی
stamping mill
اسیاب سنگ کوبی
vaccine point
سوزن ابله کوبی
dwarf wainscoting
تخته کوبی کوتاه
threshing floor
زمین خرمن کوبی
threshing machine
ماشین خرمن کوبی
vaccination card
دفترچه مایه کوبی
lath
توفال کوبی کردن
stomp
لگد کوبی کردن
stomped
لگد کوبی کردن
stomping
لگد کوبی کردن
lathing
تخته کوبی تراشکاری
stomps
لگد کوبی کردن
dancing
پای کوبی رقص
colonial siding
[روکش کوبی با تخته عریض]
inoculates
مایه کوبی کردن اغشتن
picketing of aligment
میخ کوبی مسیر کار
tatt
خال کوبی
[اصطلاح روزمره]
tat
[American E]
خال کوبی
[اصطلاح روزمره]
inoculating
مایه کوبی کردن اغشتن
inoculated
مایه کوبی کردن اغشتن
inoculate
مایه کوبی کردن اغشتن
clap-board
[تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
nagasan concrete
بتن قابل میخ کوبی
tack hammer
چکش میخ کوبی کوچک
embossed sculpture
برجسته سازی با چکش کوبی
to panel a wall
دیواری را تخته کوبی کردن
immunization
واکسن زدن مایه کوبی
corn
میخچه دانه دانه کردن
corns
میخچه دانه دانه کردن
threshed
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshing
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshes
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
thresh
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
combines
ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combining
ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
pasteurism
مایه کوبی پاستوری جلوگیری از ترش شدن شیر
combine
ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
inoculum
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
shingle
توفال چوبی یاسیمانی وغیره توفال کوبی کردن
partial pressure
[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com