Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
protected field
میدان حفافت شده
Search result with all words
unprotected field
میدان حفافت نشده
Other Matches
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
courses
میدان تیر میدان
coursed
میدان تیر میدان
course
میدان تیر میدان
safekeeping
حفافت
security
حفافت
custody
حفافت
cell protection
حفافت سل
egis
حفافت
protection
حفافت
preservation
حفافت
conservation
حفافت
safe guard
حفافت
safety gap
دهانه حفافت
format
حفافت حافظه و..
x ray protection
حفافت رونتگن
memory protection
حفافت حافظه
formats
حفافت حافظه و..
overcurrent device
دستگاه حفافت
safe keeping
حفافت توجه
protection key
کلید حفافت
protect by fuse
حفافت با فیوز
protection level
سطح حفافت
physical security
حفافت تاسیسات
protection ring
حلقه حفافت
protecting
حفافت کردن
guards
حفافت کردن
guarding
حفافت کردن
protection
عمل حفافت
guard
حفافت کردن
protects
حفافت کردن
anti skid protection
حفافت از لغزش
data protection
حفافت داده ها
anodic protection
حفافت اندی
data encryption
حفافت داده
armor protection
حفافت زرهی
block protection
حفافت بلوک
conservable
قابل حفافت
collective protection
حفافت گروهی
collective protection
حفافت جمعی
storage protection
حفافت انباره
system security
حفافت سیستم
safeguarding
حفافت کردن
safeguarded
حفافت کردن
storage protection
حفافت حافظه
cathode protection
حفافت کاتدی
shielded
حفافت شده
line differential protection
حفافت دیفرانسیلی خط
protect
حفافت کردن
soil conservation
حفافت خاک
safeguard
حفافت کردن
shield
حفافت کردن
self protection
حفافت از خود
impedance protection
حفافت امپدانس
degree of protection
میزان حفافت
shields
حفافت کردن
file protection
حفافت فایل
file protection
حفافت پرونده
safeguards
حفافت کردن
maintenance
حفافت کردن
protective fire
اتشهای حفافت کننده
to keep watch and ward
حفافت یادفاع کردن
keep
حفافت امانت داری
shields
حفافت کردن درمقابل
shielding region
ناحیه حفافت کننده
shield
حفافت کردن درمقابل
software protection
حفافت نرم افزاری
protecting ring
حلقه حفافت کننده
protected location
مکان حفافت شده
high tension protection
حفافت فشار قوی
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
file protect ring
حلقه حفافت فایل
file protect ring
حلقه حفافت پرونده
anticorrosive protection
حفافت در برابر خوردگی
conservation programs
برنامههای حفافت منابع
copy protection
حفافت دربرابر کپی
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
cryptosecurity
حفافت مکاتبات رمزی
environmental conservation
حفافت محیط زیست
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
data encyption standard
استاندارد حفافت داده
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
insulation against vibration
حفافت در برابر ارتعاش
insulation protection
حفافت عایق بندی
ward
محجور حفافت بخش
power system protection
حفافت سیستم قدرت
positional protection device
دستگاه حفافت درگاه
wards
محجور حفافت بخش
keeps
حفافت امانت داری
distance protection
وسیله حفافت فاصله
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
overvoltage protection
حفافت فشار زیاد
overload protection
حفافت بار زیاد
chemical security
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
subsidiary
باقیمانده در محل برای حفافت
degree of protection
میزان تامین درجه حفافت
subsidiaries
باقیمانده در محل برای حفافت
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
self protection
صیانت نفس حفافت از خود
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
rust protection
حفافت در برابر زنگ زدگی
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
acid vapor canister
ماسک حفافت در برابر بخاراسید
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
password protection
حفافت به کمک کلمه رمز
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
beaching
سنگ چینی جهت حفافت
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
poaches
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
bed pitching
سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
hasty breaching
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
ppd
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
protects
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shields
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
protecting
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
barff's precess
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
scalper
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
blanketed
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shield
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
scribing
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
bail out
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
line bay
میدان خط
reaching
میدان
domains
میدان
domain
میدان
line of force
خط میدان
ROUNDABOUT
میدان
reach
میدان
arenas
میدان
reached
میدان
forum
میدان
arena
میدان
forums
میدان
reaches
میدان
sq
میدان
fielded
میدان
agora
میدان
fields
میدان
field line
خط میدان
frontages
میدان
field
میدان
aim
میدان
places
میدان
plainest
میدان
aimed
میدان
placing
میدان
plaza
میدان
trone
میدان
piazza
میدان
plain
میدان
plainer
میدان
scope
میدان
aims
میدان
open space
میدان
plains
میدان
place
میدان
zero field
بی میدان
ring
میدان
space
میدان
spaces
میدان
frontage
میدان
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
armor protection
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
rotary field
میدان دوار
field frequency
بسامد میدان
field form
نمودار میدان
field equation
معادلات میدان
field of battle
میدان رزم
field flux
شاره میدان
rotating field
میدان گردان
field excitation
تحریک میدان
field range
میدان تیرجنگی
field exciation
تحریک میدان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com