Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
unprotected field
میدان حفافت نشده
Other Matches
protected field
میدان حفافت شده
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
unsought
جستجو نشده کشف نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
incomplete
انجام نشده پر نشده
courses
میدان تیر میدان
coursed
میدان تیر میدان
course
میدان تیر میدان
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
protection
حفافت
safekeeping
حفافت
safe guard
حفافت
cell protection
حفافت سل
preservation
حفافت
custody
حفافت
security
حفافت
conservation
حفافت
egis
حفافت
protects
حفافت کردن
safe keeping
حفافت توجه
safeguard
حفافت کردن
safety gap
دهانه حفافت
impedance protection
حفافت امپدانس
physical security
حفافت تاسیسات
memory protection
حفافت حافظه
armor protection
حفافت زرهی
overcurrent device
دستگاه حفافت
shields
حفافت کردن
anti skid protection
حفافت از لغزش
protection level
سطح حفافت
maintenance
حفافت کردن
safeguarded
حفافت کردن
protection ring
حلقه حفافت
shield
حفافت کردن
guard
حفافت کردن
guarding
حفافت کردن
guards
حفافت کردن
protection
عمل حفافت
protection key
کلید حفافت
shielded
حفافت شده
protect by fuse
حفافت با فیوز
safeguards
حفافت کردن
line differential protection
حفافت دیفرانسیلی خط
safeguarding
حفافت کردن
anodic protection
حفافت اندی
self protection
حفافت از خود
block protection
حفافت بلوک
cathode protection
حفافت کاتدی
degree of protection
میزان حفافت
collective protection
حفافت گروهی
collective protection
حفافت جمعی
conservable
قابل حفافت
soil conservation
حفافت خاک
system security
حفافت سیستم
format
حفافت حافظه و..
storage protection
حفافت حافظه
data protection
حفافت داده ها
data encryption
حفافت داده
storage protection
حفافت انباره
protect
حفافت کردن
formats
حفافت حافظه و..
x ray protection
حفافت رونتگن
file protection
حفافت فایل
file protection
حفافت پرونده
protecting
حفافت کردن
insulation protection
حفافت عایق بندی
keep
حفافت امانت داری
data encyption standard
استاندارد حفافت داده
distance protection
وسیله حفافت فاصله
environmental conservation
حفافت محیط زیست
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
keeps
حفافت امانت داری
positional protection device
دستگاه حفافت درگاه
power system protection
حفافت سیستم قدرت
protecting ring
حلقه حفافت کننده
protected location
مکان حفافت شده
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
protective fire
اتشهای حفافت کننده
software protection
حفافت نرم افزاری
overload protection
حفافت بار زیاد
shields
حفافت کردن درمقابل
high tension protection
حفافت فشار قوی
file protect ring
حلقه حفافت پرونده
overvoltage protection
حفافت فشار زیاد
file protect ring
حلقه حفافت فایل
shielding region
ناحیه حفافت کننده
anticorrosive protection
حفافت در برابر خوردگی
to keep watch and ward
حفافت یادفاع کردن
shield
حفافت کردن درمقابل
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
cryptosecurity
حفافت مکاتبات رمزی
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
copy protection
حفافت دربرابر کپی
insulation against vibration
حفافت در برابر ارتعاش
ward
محجور حفافت بخش
wards
محجور حفافت بخش
conservation programs
برنامههای حفافت منابع
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
password protection
حفافت به کمک کلمه رمز
rust protection
حفافت در برابر زنگ زدگی
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
subsidiary
باقیمانده در محل برای حفافت
degree of protection
میزان تامین درجه حفافت
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
subsidiaries
باقیمانده در محل برای حفافت
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
chemical security
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
beaching
سنگ چینی جهت حفافت
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
self protection
صیانت نفس حفافت از خود
acid vapor canister
ماسک حفافت در برابر بخاراسید
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
bed pitching
سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
poaches
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
hasty breaching
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
ppd
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
blanketed
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protects
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
scribing
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
scalper
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
protecting
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shield
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shields
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
barff's precess
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
bail out
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
unbowed
خم نشده
uncharged
پر نشده
frontage
میدان
arena
میدان
plain
میدان
arenas
میدان
zero field
بی میدان
sq
میدان
aim
میدان
aimed
میدان
aims
میدان
plainer
میدان
placing
میدان
places
میدان
forum
میدان
reach
میدان
reached
میدان
reaches
میدان
reaching
میدان
field line
خط میدان
domains
میدان
space
میدان
frontages
میدان
spaces
میدان
domain
میدان
forums
میدان
place
میدان
agora
میدان
fielded
میدان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com