English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
rotary field میدان دوار
Search result with all words
energizing in field o phase rotation تغذیه میدان دوار
Other Matches
capstan میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
gyrant دوار
winched دوار
winches دوار
giddy دوار
winching دوار
winch دوار
rotating دوار
rotatory دوار
capstan دوار
circler دوار
pivoting دوار
rotary دوار
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
windlass دوار زنجیر
windlasses دوار لنگر
jenny جراثقال دوار
rotary valve شیر دوار
windlass دوار لنگر
winch driver متصدی دوار
drummed گردونه دوار
drum گردونه دوار
giddy مبتلا به دوار سر
paraboloid of revolution سهموی دوار
race ring سینی دوار
windlasses دوار زنجیر
rotary axis محور دوار
cable holder دوار زنجیر
gipsy گردونه دوار
spheroid بیضوی دوار
capstan wheel چرخ دوار
circulating pump پمپ دوار
rotary switch کلید دوار
rotary furnace کوره دوار
rotary converter مبدل دوار
roundlet کمی گرد و دوار
rotary piston machanism مکانیزم پیستون دوار
wheel printer چاپگر چرخ دوار
rotary cement klin کوره سیمان دوار
veer on power با دوار زنجیر دادن
wildcat گیره دوار لنگر
heave around به کار انداختن دوار
capstan lathe ماشین تراش دوار
wildcats گیره دوار لنگر
anchor engine موتور دوار لنگر
colorado تیغه دوار ماهیگیری
vertigo دوار سر چرخش بدور
support roller رینگ وطوقه دوار
daisy wheel printer چاپگر چرخ دوار
gyratory crusher ماشین سنگ شکن دوار
heave around شروع به کار کشیدن طناب با دوار
daisy wheel عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
racers ریل یا سرسره دوار برجک توپ
racer ریل یا سرسره دوار برجک توپ
mine winch دوار مین جمع کنی ناو
internal gear pump پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
skate mount پایه دوار مسلسل روی خودرو
courses میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
gyro وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
gyro rotor چرخ دوار قطبنمای الکتریکی wheel gyro : syn
coriolis force نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
tilting mixer نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
race ring رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
heliocentric دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
capstan چرخ لنگر دوار چرخ تسمه
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
arena میدان
line bay میدان خط
piazza میدان
frontage میدان
line of force خط میدان
plaza میدان
open space میدان
aimed میدان
arenas میدان
reaching میدان
aims میدان
reaches میدان
reached میدان
forums میدان
forum میدان
reach میدان
agora میدان
field line خط میدان
frontages میدان
aim میدان
domain میدان
domains میدان
ROUNDABOUT میدان
sq میدان
fielded میدان
zero field بی میدان
space میدان
fields میدان
spaces میدان
placing میدان
ring میدان
plain میدان
scope میدان
plains میدان
plainer میدان
plainest میدان
trone میدان
places میدان
field میدان
place میدان
field of view میدان دید
field of battle میدان رزم
visual field میدان دید
field of regard میدان دید
field magnet میدان مغناطیسی
field flux شاره میدان
field pole قطب میدان
field length درازای میدان
field of vision میدان بینایی
field of vision میدان دید
downfield میدان پایین
field of gravity میدان ثقل
field of battle میدان جنگ
field of consciousness میدان هشیاری
field of attention میدان توجه
field of application میدان کاربرد
field of action میدان اثر
field of fire میدان تیر
field of fire میدان اتش
field magnet اهنربای میدان
curl field میدان حلقوی
field of force میدان نیرو
field mark نشان میدان
distortion of field اغتشاش میدان
drill ground میدان مشق
field judge داور میدان
field displacement جابجایی میدان
field direction جهت میدان
field density چگالی میدان
field current جریان میدان
field control کنترل میدان
field constant ثابت میدان
electromagnetic field میدان الکترومغناطیسی
field [algebraic structure] میدان [ریاضی]
field repetition rate بسامد میدان
f.of battle میدان جنگ
electrostatic field میدان الکتروستاتیکی
field distortion انحراف میدان
field distortion اعوجاج میدان
effective field میدان موثر
field effect اثر میدان
electric field میدان الکتریکی
field intensity شدت میدان
field frequency بسامد میدان
field form نمودار میدان
field excitation تحریک میدان
field exciation تحریک میدان
field equation معادلات میدان
field equation معادله ی میدان
field energy انرژی میدان
field distribution پخش میدان
electromagnetic spectrum میدان الکترومغناطیسی
rotating field میدان گردان
oilfields میدان نفتی
oilfield میدان نفتی
zero field میدان صفر
obstacle course میدان موانع
on sight در میدان دیددوربین
outfight از میدان در کردن
perceptual field میدان ادراکی
visibility range میدان دید
maxwell field میدان ماکسول
maxwell field میدان ماکسولی
low field میدان ضعیف
magnetic balance تعادل میدان
magnetic f. میدان مغناطیسی
The Ferdowsi Square . میدان فردوسی
magnetic stray field میدان پراکنده
magnetizing field میدان مغناطیس گر
main field میدان اصلی
phenomenal field میدان پدیداری
village green میدان دهکده
tube of force لوله میدان
the butts میدان تیراندازی
test bay میدان ازمایش
tension field میدان کششی
stray field میدان هرز
solenoidal field میدان سولنئیدی
shunt field میدان شنتی
series field میدان زنجیری
two phase field میدان دو فاز
unfield میدان بالا
plaza میدان عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com