English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
place میدان شهری
places میدان شهری
placing میدان شهری
Other Matches
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
courses میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
urban <adj.> <noun> شهری
civil شهری
city slicker شهری
civic شهری
burgess شهری
municipal شهری
citizens شهری
citizen شهری
townspeople شهری
towny شهری
townee شهری
townswoman زن شهری
twonsman شهری
oppidan شهری
urbanizes شهری کردن
urbanize شهری کردن
urbanising شهری کردن
urbanizing شهری کردن
town house خانه شهری
urbanises شهری کردن
urbanized شهری کردن
urbanised شهری کردن
locals مکانی شهری
local مکانی شهری
townsfolk مردم شهری
urban rug قالی شهری
people تن [جمعیت شهری]
town houses خانه شهری
civil خدمات شهری
citify شهری کردن
urbanization شهری سازی
phiadelphian شهری ازامریکا
town meeting انجمن شهری
extra-mural فرا شهری
urban renewal احیای شهری
tramcar واگن شهری
urban population جمعیت شهری
urban renewal توسعه شهری
streetcar تراموای شهری
suburban برون شهری
metropolitan مادر شهری
urban servitudes خدمات شهری
streetcars تراموای شهری
interurban داخل شهری
civil defense پدافند ازمناطق شهری
to patrol a town شهری را گشت زدن
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
trolley car واگن برقی شهری
trolleybus واگن برقی شهری
townswoman دختر شهری فاحشه
ley den نام شهری در هلند
sienna نام شهری در ایتالیا
street car راه اهن شهری
intercity train قطار بین شهری
drop letter نامه پست شهری
urbanism اعتیاد بزندگی شهری
urbanity اعتیاد بزندگی شهری
To lay siege to a city . شهری را محاصره کردن
intercity train قطار بین شهری با توقف
exurb ناحیه یا منطقهء خارج شهری
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
to raze a city to the ground شهری را با خاک یکسان کردن
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
mushroom city شهری که زود ترقی میکند
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
to prostrate a city شهری را با خاک یکسان کردن
cultures عوارض شهری مناطق شهرنشین
culturing عوارض شهری مناطق شهرنشین
liverpudlian اهل لیورپول شهری ازانگلیس
inverness اینورس نام شهری دراسکاتلند
Coventry نام شهری است درانگلستان
urban مربوط به شهر مراکز شهری
culture عوارض شهری مناطق شهرنشین
streetwise ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
county borouh شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
laodicean شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
Urban tissue sites سایت های بافت فرسوده شهری
urbiculture مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
derbies نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derby نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
wilton نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
corporate town شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
domestic intercity freight traffic حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
municipium شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
bogota نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
urban bundle بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
trone میدان
reached میدان
fielded میدان
piazza میدان
zero field بی میدان
sq میدان
field line خط میدان
forums میدان
forum میدان
arenas میدان
ROUNDABOUT میدان
agora میدان
reaching میدان
reaches میدان
field میدان
reach میدان
domains میدان
domain میدان
arena میدان
place میدان
fields میدان
scope میدان
space میدان
ring میدان
places میدان
line bay میدان خط
line of force خط میدان
aim میدان
aimed میدان
aims میدان
plainer میدان
spaces میدان
open space میدان
plain میدان
placing میدان
plainest میدان
frontage میدان
plaza میدان
frontages میدان
plains میدان
field direction جهت میدان
field density چگالی میدان
field distortion انحراف میدان
field distortion اعوجاج میدان
curl field میدان حلقوی
field of action میدان اثر
field distribution پخش میدان
rotating field میدان گردان
field displacement جابجایی میدان
on sight در میدان دیددوربین
rotary field میدان دوار
field control کنترل میدان
plaza میدان عمومی
electromagnetic field میدان الکترومغناطیسی
perceptual field میدان ادراکی
electrostatic field میدان الکتروستاتیکی
electromagnetic spectrum میدان الکترومغناطیسی
f.of battle میدان جنگ
electric field میدان الکتریکی
field constant ثابت میدان
radiation field میدان تابش
radar ranging میدان رادار
purview حدود میدان
downfield میدان پایین
fielded میدان دید
drill ground میدان مشق
outfight از میدان در کردن
protected field میدان محفوظ
effective field میدان موثر
phenomenal field میدان پدیداری
field effect اثر میدان
intermediate field میدان میانی
force field میدان نیرو
flying ground میدان پرواز
flying field میدان فرودگاه
fixed field میدان ثابت
firing range میدان تیر
filed circuit مدار میدان
field voltage ولتاژ میدان
field vector بردار میدان
field theory تئوری میدان ها
field strength شدت میدان
magnetic stray field میدان پراکنده
magnetizing field میدان مغناطیس گر
field rheostat رئوستای میدان
front porch میدان جلو
game keeper قرق چی میدان
magnetic f. میدان مغناطیسی
interference field میدان انترفرنس
interference field میدان مزاحم
intermediate field میدان واسطه
irrotational field میدان ناگردان
input field میدان ورودی
inhomogeneous field میدان غیریکمواخت
inhomogeneity of a field غیریکنواختی یک میدان
induction field میدان القائی
image field curvature انحنای میدان
image field میدان تصویر
line of magnetic field strength خط میدان مغناطیسی
magnetic field line خط میدان مغناطیسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com