English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
protected field میدان محفوظ
Other Matches
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
favoured محفوظ
immundity محفوظ
guarded محفوظ
safe محفوظ
secures محفوظ
patent محفوظ
safes محفوظ
patenting محفوظ
patents محفوظ
patented محفوظ
safer محفوظ
secure محفوظ
safest محفوظ
fireproof محفوظ از اتش
secure محفوظ داشتن
reserved word کلمه محفوظ
protected storage انباره محفوظ
protected mode حالت محفوظ
foolproof محفوظ ازخطاوشکست
secures محفوظ داشتن
securely بطور محفوظ
lightproof محفوظ از نور
enclosed fuse فیوز محفوظ
safe from danger محفوظ از خطر
invulnerable محفوظ از خطر
assured امن محفوظ
airtight محفوظ از هوا
conserve از صدمه محفوظ داشتن
pot در گلدان محفوظ داشتن
conserved از صدمه محفوظ داشتن
conserves از صدمه محفوظ داشتن
conserving از صدمه محفوظ داشتن
enclosed arc lamp لامپ قوسی محفوظ
pots در گلدان محفوظ داشتن
potting در گلدان محفوظ داشتن
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
elate بالا بردن محفوظ کردن
copyright reserved حق طبع یا چاپ محفوظ است
to copyright حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
encapsulated postscript file فایل محفوظ پست اسکریپت
jus postliminii حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
it is copyright حق چاپ و تقلید محفوظ است
unsaved محفوظ نشده نجات نیافته
shellproof محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
can you pronounce him safe بگویید که اواز خطر محفوظ است
weathertight محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
foolproof ادم ساده لوح و رک و راست محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه
all right reserved هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
coursed میدان تیر میدان
courses میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
gobo نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
immune مصون کردن محفوظ کردن
open space میدان
trone میدان
sq میدان
aims میدان
line bay میدان خط
zero field بی میدان
aimed میدان
aim میدان
fields میدان
frontage میدان
reach میدان
forums میدان
forum میدان
arenas میدان
frontages میدان
fielded میدان
line of force خط میدان
reaching میدان
reaches میدان
reached میدان
arena میدان
field میدان
places میدان
placing میدان
plain میدان
plainer میدان
plainest میدان
plains میدان
agora میدان
place میدان
plaza میدان
space میدان
domains میدان
spaces میدان
domain میدان
ROUNDABOUT میدان
field line خط میدان
ring میدان
scope میدان
piazza میدان
center base میدان مرکزی
champaign میدان جنگ
curl field میدان حلقوی
card field میدان کارت
electrostatic field میدان الکتروستاتیکی
perceptual field میدان ادراکی
control field میدان کنترلی
irrotational field میدان ناگردان
on sight در میدان دیددوربین
cock of the walk پهلوان میدان
back porch میدان عقب
battle field میدان جنگ
maxwell field میدان ماکسول
coulomb filed میدان کولنی
magnetic stray field میدان پراکنده
maxwell field میدان ماکسولی
electromagnetic spectrum میدان الکترومغناطیسی
magnetic field line خط میدان مغناطیسی
electric field میدان الکتریکی
outfight از میدان در کردن
effective field میدان موثر
line of magnetic field strength خط میدان مغناطیسی
drill ground میدان مشق
check field میدان مقابلهای
downfield میدان پایین
obstacle course میدان موانع
magnetic flux line خط میدان مغناطیسی
main field میدان اصلی
electromagnetic field میدان الکترومغناطیسی
game keeper قرق چی میدان
magnetic f. میدان مغناطیسی
magnetic balance تعادل میدان
low field میدان ضعیف
magnetizing field میدان مغناطیس گر
distortion of field اغتشاش میدان
intermediate field میدان واسطه
front porch میدان جلو
field regulator نافم میدان
field rectifier یکسوساز میدان
field range میدان تیرجنگی
field pole قطب میدان
field of vision میدان دید
field of vision میدان بینایی
field of view میدان دید
visual field میدان دید
field of regard میدان دید
field of gravity میدان ثقل
induction field میدان القائی
field of force میدان نیرو
field of fire میدان اتش
field of fire میدان تیر
field of consciousness میدان هشیاری
field rheostat رئوستای میدان
image field curvature انحنای میدان
gravitational field میدان گرانش
force field میدان نیرو
flying field میدان فرودگاه
fixed field میدان ثابت
firing range میدان تیر
filed circuit مدار میدان
high field میدان قوی
flying ground میدان پرواز
field voltage ولتاژ میدان
field vector بردار میدان
field theory تئوری میدان ها
field strength شدت میدان
image field میدان تصویر
field of battle میدان رزم
field of battle میدان جنگ
field of attention میدان توجه
field equation معادله ی میدان
field energy انرژی میدان
input field میدان ورودی
field effect اثر میدان
field distribution پخش میدان
field distortion اعوجاج میدان
field distortion انحراف میدان
field displacement جابجایی میدان
field direction جهت میدان
field density چگالی میدان
field current جریان میدان
field control کنترل میدان
field constant ثابت میدان
interference field میدان مزاحم
interference field میدان انترفرنس
intermediate field میدان میانی
field equation معادلات میدان
field exciation تحریک میدان
field of application میدان کاربرد
field of action میدان اثر
field mark نشان میدان
field magnet اهنربای میدان
field magnet میدان مغناطیسی
field length درازای میدان
field judge داور میدان
inhomogeneity of a field غیریکنواختی یک میدان
field intensity شدت میدان
inhomogeneous field میدان غیریکمواخت
field repetition rate بسامد میدان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com