Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
sort field
میدان مرتب سازی
Other Matches
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanges
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
sorts
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
ordering
مرتب سازی
major sort
مرتب سازی اصلی
ascending sort
مرتب سازی صعودی
sort field
فیلد مرتب سازی
descending sort
مرتب سازی نزولی
internal sort
مرتب سازی داخلی
external sort
مرتب سازی خارجی
multipass sort
مرتب سازی چند عبوری
minor sort
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
filing system
نرم افزار مرتب سازی فایل
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
tabulating
پانچ کارت پردازش شده مثل عمل مرتب سازی
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
sort field
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sortkey
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
shell sort
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
refresh
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshed
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
tag sort
مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
merge sorting algorithm
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
sophistication
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
list
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
filing
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
coursed
میدان تیر میدان
courses
میدان تیر میدان
course
میدان تیر میدان
format
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
hasty breaching
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
serials
مرتب
trims
مرتب
serial
مرتب
methodic
مرتب
trim
<adj.>
مرتب
indexed
مرتب کر دن
decent
<adj.>
مرتب
proper
<adj.>
مرتب
fair
<adj.>
مرتب
steady
<adj.>
مرتب
well groomed
مرتب
trimmest
مرتب
shipshape
مرتب
well-groomed
مرتب
indexes
مرتب کر دن
ordered
مرتب
uncluttered
<adj.>
مرتب
well-ordered
<adj.>
مرتب
tidied
مرتب
orderly
مرتب
neater
مرتب
businesslike
مرتب
neat
<adj.>
مرتب
regular
<adj.>
مرتب
regulars
مرتب
prissy
مرتب
business like
مرتب
tidiest
مرتب
kilter
مرتب
neatest
مرتب
orderlies
مرتب
tidier
مرتب
tidying
مرتب
systematic
مرتب
tidy
<adj.>
مرتب
index
مرتب کر دن
irregular
نا مرتب
presentable
<adj.>
مرتب
in good order
<adj.>
مرتب
tidies
مرتب
he was neat
مرتب
straight
<adj.>
مرتب
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
straighter
راحت مرتب
cleaned
مرتب کردن
graduating
مرتب کردن
clean
مرتب کردن
concert
مرتب کردن
to map out
مرتب کردن
order
مرتب کردن
to put to rights
مرتب کردن
cleanest
مرتب کردن
cleans
مرتب کردن
straight
راحت مرتب
j'adoube
مرتب می کنم
Shipshape . In apple pie order.
مرتب ومنظم
unrehearsed
ازقبلآماده - مرتب
lineup
مرتب کردن
draw up
مرتب کردن
well ordered
مرتب و منظم
well conditioned
مرتب و منظم
clear up
مرتب کردن
to cleanvp
مرتب کردن
set in order
مرتب کردن
riptide
جریان اب نا مرتب
marshalled
مرتب کردن
neatly
<adv.>
بصورت مرتب
concerts
مرتب کردن
queerly
بطور مرتب
put straight
مرتب کردن
marshaling
مرتب کردن
ordered pair
جفت مرتب
fix up
مرتب کردن
graduate
مرتب کردن
graduates
مرتب کردن
partially ordered
پاره مرتب
marshal
مرتب کردن
intrinsic
مرتب شایسته
marshaled
مرتب کردن
marshals
مرتب کردن
sorting
مرتب نمودن
trimmest
مرتب پاکیزه
trims
مرتب پاکیزه
regularizes
مرتب کردن
regularize
مرتب کردن
regularising
مرتب کردن
tidying
مرتب کردن
orderly
<adv.>
بطور مرتب
tidily
<adv.>
بصورت مرتب
regularized
مرتب کردن
collate
مرتب کردن
tidily
<adv.>
بطور مرتب
orderly
<adv.>
بصورت مرتب
arrange
مرتب کردن
tidies
مرتب کردن
neatly
<adv.>
بطور مرتب
duly
<adv.>
بطور مرتب
straighten up
<idiom>
مرتب کردن
regularizing
مرتب کردن
trim
مرتب پاکیزه
collated
مرتب کردن
regularises
مرتب کردن
duly
<adv.>
بصورت مرتب
periodical
که مرتب رخ میدهد
periodic
که مرتب رخ میدهد
tidied
مرتب کردن
tidiest
مرتب کردن
arranging
مرتب کردن
tidy
مرتب کردن
collocate
مرتب کردن
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape .
مرتب ومنظم
tidier
مرتب کردن
arranges
مرتب کردن
regularised
مرتب کردن
collocating
مرتب کردن
arranged
مرتب کردن
collates
مرتب کردن
collocated
مرتب کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com