English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
magnetic deflection field میدان منحرف کننده مغناطیسی
Other Matches
magnetic induction چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
softer که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
mediums مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
soft که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
field magnet میدان مغناطیسی
magnetic field میدان مغناطیسی
magnetic flux line خط میدان مغناطیسی
magnetic fields میدان مغناطیسی
line of magnetic field strength خط میدان مغناطیسی
magnetic field line خط میدان مغناطیسی
magnetic f. میدان مغناطیسی
magnetic field inhomogeneity غیریکنواختی میدان مغناطیسی
earth magnetic field میدان مغناطیسی زمین
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
effective magnetic field میدان مغناطیسی موثر
magnetic field strength شدت میدان مغناطیسی
magnetic field generation تولید میدان مغناطیسی
magnetic dip میدان جاذبه مغناطیسی
cross magnetizing میدان مغناطیسی متقابل
magnetic field intensity شدت میدان مغناطیسی
magnetizing force شدت میدان مغناطیسی
inhomogeouns magnetic field میدان مغناطیسی غیریکنواخت
flux intensity شدت میدان مغناطیسی
h شدت میدان مغناطیسی
magnetic intensity شدت میدان مغناطیسی
intensity of the magnetic field شدت میدان مغناطیسی
magnetic field potential پتانسیل میدان مغناطیسی
m.f.p. پتانسیل میدان مغناطیسی
magnetic field figure تصویر میدان مغناطیسی
magnetic field energy انرژی میدان مغناطیسی
field of force میدان نیروی مغناطیسی
terrestrial magnetic field میدان مغناطیسی زمین
field intensity شدت میدان مغناطیسی
high magnetic field میدان مغناطیسی قوی
induced magnetic field میدان مغناطیسی القاء شده
degauss پاک کردن میدان مغناطیسی
degauss از بین بردن میدان مغناطیسی
gauss واحد شدت میدان مغناطیسی
noises که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
magnetic joint محل ضربه در میدان مغناطیسی
applied magnetic field میدان مغناطیسی اعمال شده
axis of earth magnetic field محور میدان مغناطیسی زمین
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
magnets آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
magnet آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
magnetic آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
diversionary منحرف کننده
divertive منحرف کننده
ultra high magnetic field معمولا میدان مغناطیسی باشغت بیش از 001ک
degaussing تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
electromagnetic ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
deflecting electrode صفحه منحرف کننده
deflecting voltage ولتاژ منحرف کننده
deflecting electrode الکترد منحرف کننده
deflector plates صفحههای منحرف کننده
divertor switch کلید منحرف کننده
hall effect شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
perversive گمراه کننده منحرف سازنده
baffles منحرف کننده جریان سیال
diversionary attack تک منحرف کننده توجه دشمن
baffle منحرف کننده جریان سیال
baffled منحرف کننده جریان سیال
baffling منحرف کننده جریان سیال
hysteresis تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
magnetic قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
solenoid سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
smog میدان مغناطیسی گسترده و الکتریسته ایستا که با قط عات الکترونیکی ایجاد شده است
inductance اندازه گیری حجم انرژی وسیله که در میدان مغناطیسی میتواند ذخیره کند
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
spoiler تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
field rheostat تنظیم کننده میدان
field regulator تنظیم کننده میدان
barrier minefield میدان مین سد کننده
magnetic amplifier تقویت کننده مغناطیسی
magnetizing force نیروی مغناطیسی کننده
magnetic blow out خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blow out with با خاموش کننده مغناطیسی
magnetoresistive amplifier تقویت کننده مغناطیسی
lightning protection با خاموش کننده مغناطیسی
deviating منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
magnetic blow out arrester برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
magnetic amplifier تقویت کننده مغناطیسی ترانسدورکتور
magnetic contactor قطع کننده مغناطیسی کنتاکتور
diversionary landing فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
magnetic blow out circuit breaker کلید قدرت با خاموش کننده مغناطیسی
audio ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
accelerator winding سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
ferromagnetic material هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
record گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
magnetic ink character recognition تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
degauss پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
magnetic skin effect جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
magnetic blowout خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
flux valve دریچه اکتشاف میدان مین دریچه اکتشاف مغناطیسی مین
permalloy خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic flow فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic reluctance مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic deflector یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic ritation گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
coursed میدان تیر میدان
courses میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
magnetic flux density چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
perverting منحرف
pervert منحرف
deviants منحرف
hell bent منحرف
hell-bent منحرف
astray منحرف
digressional منحرف
amiss منحرف
perverse منحرف
awry منحرف
deviated منحرف
deviating منحرف
deviant منحرف
lost منحرف
perverts منحرف
deviates منحرف
perverted منحرف
aberrant منحرف
deviate منحرف
deviator منحرف
dispersion پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic flux فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
hell bent منحرف شده
deflects منحرف کردن
wring منحرف کردن
digressed منحرف شدن
deflects منحرف شدن
hell-bent منحرف شده
to step aside منحرف شدن
call off منحرف کردن
deflecting منحرف کردن
deviate منحرف شدن
deviated منحرف شدن
deviates منحرف شدن
deviating منحرف شدن
perversity منحرف بودن
digressing منحرف شدن
fall off منحرف شدن
digresses منحرف شدن
deflected منحرف کردن
deflected منحرف شدن
deflect منحرف کردن
deflect منحرف شدن
pay off منحرف شدن
pervert منحرف کردن
excurse منحرف شدن
perverting منحرف کردن
step aside منحرف شدن
diverted منحرف کردن
curving کم کم منحرف شدن
astray منحرف بیراه
averts منحرف کردن
diverted منحرف شدن
digressively بطور منحرف
curves کم کم منحرف شدن
swerving منحرف شدن
deviator منحرف شونده
curve کم کم منحرف شدن
deflecting منحرف شدن
swerving منحرف کردن
averted منحرف کردن
diverts منحرف کردن
diverts منحرف شدن
averting منحرف کردن
draw off منحرف کردن
avert منحرف کردن
divert منحرف شدن
swerves منحرف کردن
perverts منحرف کردن
swerves منحرف شدن
divert منحرف کردن
swerved منحرف شدن
swerve منحرف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com