English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
antiamphibious minefield میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
Other Matches
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
assault craft ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
earthborn خاکی
earthly خاکی
earth dam سد خاکی
terrene خاکی
tellurian خاکی
embankment dam سد خاکی
amphibious pack تک اب خاکی
dust colour خاکی
earth fill dam سد خاکی
edaphic خاکی
earthen خاکی
embankment سد خاکی
amphibious اب خاکی
terrestrial خاکی
mundane خاکی
earthy خاکی
worldly خاکی
embankments سد خاکی
earth-bound خاکی
wood louse خر خاکی
terrestrial زمین خاکی
embankment دیوار خاکی
dun سمند خاکی
earthwork ختل خاکی
angleworm کرم خاکی
alkaline earth قلیایی خاکی
dust color رنگ خاکی
earethliness خاکی بودن
warping tug یدک کش اب خاکی
dew worm کرم خاکی
pulverulence حالت خاکی
rain worm کرم خاکی
soil خاکی کردن
semiterrestrial نیمه خاکی
border پشته خاکی
bordering پشته خاکی
amphibious vehicle خودروی اب خاکی
amphibious transport ship ترابر اب خاکی
khaki خاکی رنگ
adaphic organism زیستمند خاکی
terricolous خاکزی خاکی
zoned earth dam سد خاکی ناهمگن
vallation دیوار خاکی
vault formed in the earth طاق خاکی
amphibian ابی خاکی
amphibian هواپیمای اب و خاکی
amphibian وسیله اب و خاکی
soils خاکی کردن
soiling خاکی کردن
amphibious خاکی و ابی
embankments دیوار خاکی
earthworm کرم خاکی
amphibious tank تانک اب خاکی
amphibious reconnaissance شناسایی اب خاکی
earthworks عملیات خاکی
amphibious pack بارهای اب خاکی
amphibious operation عملیات اب خاکی
amphibious lift ترابری اب و خاکی
amphibious force نیروی اب خاکی
earthworms کرم خاکی
earth born خاکی فانی
bordered پشته خاکی
ground ivy پاپیتال خاکی
geophyte گیاه خاکی
fuse plug سرریز خاکی
milliped جنس خر خاکی
earth road راه خاکی
earth work کارهای خاکی
staging تمرین اب خاکی
earth work عملیات خاکی
earthiness طبیعت خاکی
milleped جنس خر خاکی
mold etc خاکی کردن
homogeneous earth dam سد خاکی همگن
lobworm کرم خاکی
landing forces قوای اب خاکی
landing party گروه اب خاکی
earth dam بند خاکی
earthiness خاکی بودن
amphibian floats شناورهای ابی خاکی
assault ships ناوهای هجومی اب خاکی
alkaline earth oxide فلز قلیایی خاکی
advance force نیروی جلودار اب خاکی
man of mould انسان خاکی یا فانی
shoulders دو طرف خاکی جاده
shouldering دو طرف خاکی جاده
landing ship dock اسکله فرود اب خاکی
amphibious assault ship ناو هجومی اب و خاکی
amphibious assault ship ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious control group گروه کنترل اب خاکی
amphibious task force گروه رزمی اب خاکی
alkaline earth metal فلز قلیایی خاکی
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious squadron گردان عملیات اب خاکی
vale زمین جهان خاکی
vales زمین جهان خاکی
amphibious lift حمل ونقل اب خاکی
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
amphibious tractor خودروشنی دار اب خاکی
shouldered دو طرف خاکی جاده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
benching جان پناه خاکی
borrow area محل قرضه سد خاکی
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
landing threshold استانه فرود اب خاکی
brandling یکجور کرم خاکی
navvy کارگر کارهای خاکی
shoulder دو طرف خاکی جاده
verges شانه خاکی جاده
navvies کارگر کارهای خاکی
verge شانه خاکی جاده
amphibious transport dock ناومخصوص ترابری اب خاکی
boat team تیم قایق اب خاکی
scraper یکی از ماشینهای عملیات خاکی
non cohesive soil خاکی که فاقد چسبندگی باشد
numbered wave امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
good مسیر خاکی مرطوب و محکم
amphibious transport dock ناو حمل و نقل اب خاکی
What on earth shall I do now? حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
tractor قایق اب خاکی شنی دار
tractors قایق اب خاکی شنی دار
initiating directive دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
benching تختک خاکی پله بندی
barbette تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
landing vehicle خود روشنی دار اب خاکی
curf خاکی که اجر از ان تهیه میشود
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
agc ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
landing threshold نقطه شروع عملیات اب خاکی
pay dirt <idiom> زیر خاکی پیدا کردن
khaki لباس کار خاکی رنگ
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
boat group ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
causeway راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
causeways راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
apotheoses رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
assault shipping ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
serials سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
serial سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
boat team تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
strength group گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
mounting area منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
assault area diagram نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
boat diagram دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
attack transport ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
jahemmy جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
molehill توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
molehills توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
sea echelon بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
windrow تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
touchdown درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
touchdowns درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
mole hill توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
moto cross مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
marshalling تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
boat lanes خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
assaulted مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assault مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaults مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
short clay خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com