Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
scope
میدان و برد و حدود
Search result with all words
limit of fire
حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
purview
حدود میدان
range of music
حدود یا میدان علم موسیقی
Other Matches
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
coursed
میدان تیر میدان
courses
میدان تیر میدان
course
میدان تیر میدان
compass
حدود
delimit
حدود
purview
حدود
range
حدود
delimiting
حدود
ranged
حدود
tethers
حدود
delimited
حدود
tethering
حدود
ranges
حدود
tethered
حدود
tether
حدود
scantling
حدود
delimits
حدود
neighbourhoods
حدود
about
در حدود
scope
حدود
limit
حدود
perambulation
حدود
confine
حدود
confining
حدود
precinct
حدود
precincts
حدود
vicinity
حدود
definition
حدود
definitions
حدود
neighborhoods
حدود
neighbourhood
حدود
realms
حدود
realm
حدود
thereabouts
در آن حدود
well nigh
در حدود
roughly
<adv.>
حدود
in the neighbourhood
در حدود
well-nigh
در حدود
about
<adv.>
حدود
neiggourhood
حدود
ambit
حدود
modules
حدود
module
حدود
gamut
حدود حیطه
graphic limits
حدود گرافیکی
verges
نزدیکی حدود
verge
نزدیکی حدود
vicinity
در حدود در اطراف
hereabout
دراین حدود
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
within cry
در حدود صد ارس
with in ear shot
در حدود صدا رس
runs
ردپا حدود
peripheries
محیط حدود
class interval
حدود طبقه
class limits
حدود طبقه
boundary
حدود چیزی
coastal frontier
حدود ساحلی
delimitation
تعیین حدود
delimitation
تحدید حدود
confidence limits
حدود اطمینان
confidence limits
حدود اعتماد
coextensive
هم حدود وثغور
out-
خارج از حدود
boundaries
حدود یکان
boundaries
حدود چیزی
boundary
حدود یکان
yawed
تجاوز از حدود
yaw
تجاوز از حدود
thereabout
دران حدود
reaching
وسعت حدود
ranges
حدود محدوده
periphery
محیط حدود
run
ردپا حدود
ranges
حدود وسعت
therabout
دران حدود
demarcation
تعیین حدود
reaches
وسعت حدود
reached
وسعت حدود
reach
وسعت حدود
ranged
حدود وسعت
confinement
تحدید حدود
limit check
مقابله حدود
out
خارج از حدود
purview of an occupation
حدود کاری
outed
خارج از حدود
trimester
در حدود سه ماه
range
حدود محدوده
limit of fire
حدود اتش
limits of confidence
حدود اطمینان
range
حدود وسعت
ranged
حدود محدوده
whereabouts
درچه حدود
probability limits
حدود احتمالی
line
حدود رویه
lines
حدود رویه
in the neighborhood of
در حدود
[ریاضی]
frontiers
حدود و ثغور
thereabouts
در حدود آن وقت
delimited
تحدید حدود کردن
delimited
تعیین کردن حدود
delimiting
تعیین کردن حدود
orbit
دور حدود فعالیت
tolerance
حدود قابل تحمل
orbited
دور حدود فعالیت
tolerances
حدود قابل تحمل
orbits
دور حدود فعالیت
delimiting
تحدید حدود کردن
limitation clause
ماده تعیین حدود
delimits
تعیین کردن حدود
delimits
تحدید حدود کردن
format
حدود و مشخصات فرش
ultra vires
تجاوز از حدود اختیارات
limitation clause
عبارت تعیین حدود
delimit
تحدید حدود کردن
delimit
تعیین کردن حدود
outre
خارج از حدود معمولی
thereabouts
در حدود آن میزان یا تعداد
peg
تعیین حدود کردن
spheres
مرتبه حدود فعالیت
sphere
مرتبه حدود فعالیت
pegs
تعیین حدود کردن
demarcate
تعیین حدود کردن
abound
تعیین حدود کردن
whereabout
حدود تقریبی مکان
mark out a ground
تحدید حدود زمین
compass
حدود وثغور حوزه
inbound
محصور در حدود معینی
demarcated
تعیین حدود کردن
demarcates
تعیین حدود کردن
demarcating
تعیین حدود کردن
hasty breaching
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
transfer limit
حدود تصحیحات انتقال تیر
corrida
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
ultra vires
خارج از حدود اختیارات قانونی
quarts
پیمانهای در حدود بیک لیتر
quart
پیمانهای در حدود بیک لیتر
as far as in me lies
تا انجاکه در حدود توانایی من است
ultra vires
بیش از حدود اختیارات قانونی
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
to make both ends meet
در حدود درامد خود خرج کردن
to live beyond one's means
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
transition layer
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
boundary disclaimer
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
iron pyrites
ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
buddy line
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
ultra vires
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
to mark out a ground
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
offshore
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
metric ton
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
parameter
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
parameters
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
transfer limit
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
clearance fit
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
parameter
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
parameter
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
hard sectored
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
golf course
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
virtual
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
golf courses
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
transputer
- بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند.
open space
میدان
forums
میدان
fielded
میدان
agora
میدان
forum
میدان
arenas
میدان
line of force
خط میدان
arena
میدان
fields
میدان
line bay
میدان خط
field line
خط میدان
reach
میدان
reached
میدان
reaches
میدان
reaching
میدان
places
میدان
aimed
میدان
aims
میدان
plainest
میدان
trone
میدان
field
میدان
plains
میدان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com