English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
magnetic stray field میدان پراکنده
Other Matches
divided fire زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
scatters پراکنده شدن پراکنده کردن
scatter پراکنده شدن پراکنده کردن
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
diffused پراکنده
sparse پراکنده
scattered پراکنده
far flung پراکنده
far-flung پراکنده
diffuse پراکنده
sparsely پراکنده
diffuses پراکنده
diffusing پراکنده
dissipated پراکنده
dispersoid پراکنده
scatterd پراکنده
dispersing پراکنده شدن
dispersing پراکنده کردن
disperses پراکنده شدن
scatterings چیزهای پراکنده
dispersed پراکنده شدن
seme افشانده پراکنده
disperses پراکنده کردن
logorrhea پراکنده گویی
disperse پراکنده شدن
sparse population جمعیت کم یا پراکنده
disperse پراکنده کردن
scatter plot ترسیم پراکنده
scatter program نمودار پراکنده
scatter read پراکنده خوانی
dispersed پراکنده کردن
scattered radiation تشعشع پراکنده
intersperse پراکنده کردن
wild shot تیر پراکنده
scatterer پراکنده ساز
dashes پراکنده کردن
dashed پراکنده کردن
dash پراکنده کردن
stray current جریان پراکنده
interspersed پراکنده کردن
intersperses پراکنده کردن
interspersing پراکنده کردن
sporadically پراکنده انفرادی
sporadic پراکنده انفرادی
interspersion پراکنده کردن
scattering پراکنده کردن
fragmentary delusion هذیان پراکنده
straggly پراکنده اواره
outspread بسط پراکنده
dissipative پراکنده سازنده
distributed practices تمرینهای پراکنده
disject پراکنده کردن
course میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
courses میدان تیر میدان
dispersal پراکندگی پراکنده سازی
energy dissipation پراکنده سازی انرژی
scattered clouds ابرهای پراکنده [هواشناسی]
zigzag leakage flux شار پراکنده زیگزاگ
diaspora جماعت یهودیان پراکنده
sunny with cloudy intervals <idiom> پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
effuse پخش کردن پراکنده و متفرق
magnetic leakage flux فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
cloudy with sunny intervals <idiom> پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
riot act قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
haze غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
puff ball یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
aluminum pigmented dope لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
material dispersion پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
fanned 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
scatter پراکنده کردن پخش کردن
scatters پراکنده کردن پخش کردن
meddles پراکنده کردن جماع کردن
meddled پراکنده کردن جماع کردن
meddle پراکنده کردن جماع کردن
arena میدان
arenas میدان
forum میدان
forums میدان
agora میدان
field line خط میدان
reached میدان
frontage میدان
reaching میدان
line bay میدان خط
reach میدان
line of force خط میدان
reaches میدان
open space میدان
piazza میدان
plaza میدان
frontages میدان
ROUNDABOUT میدان
spaces میدان
space میدان
domains میدان
domain میدان
place میدان
places میدان
plains میدان
plainest میدان
plainer میدان
plain میدان
placing میدان
fielded میدان
fields میدان
trone میدان
aim میدان
ring میدان
aimed میدان
sq میدان
scope میدان
field میدان
zero field بی میدان
aims میدان
field of consciousness میدان هشیاری
field of battle میدان رزم
field of battle میدان جنگ
downfield میدان پایین
drill ground میدان مشق
effective field میدان موثر
field judge داور میدان
electric field میدان الکتریکی
field of attention میدان توجه
field of application میدان کاربرد
field of action میدان اثر
flying field میدان فرودگاه
visual field میدان دید
field of fire میدان تیر
field of fire میدان اتش
field excitation تحریک میدان
field of view میدان دید
field of regard میدان دید
field of gravity میدان ثقل
field of force میدان نیرو
distortion of field اغتشاش میدان
field mark نشان میدان
field magnet اهنربای میدان
field magnet میدان مغناطیسی
series field میدان زنجیری
field exciation تحریک میدان
electrostatic field میدان الکتروستاتیکی
field equation معادلات میدان
f.of battle میدان جنگ
field equation معادله ی میدان
field energy انرژی میدان
field effect اثر میدان
field constant ثابت میدان
field distribution پخش میدان
field current جریان میدان
field distortion اعوجاج میدان
field density چگالی میدان
field direction جهت میدان
field distortion انحراف میدان
field flux شاره میدان
field form نمودار میدان
field length درازای میدان
field control کنترل میدان
electromagnetic field میدان الکترومغناطیسی
field [algebraic structure] میدان [ریاضی]
electromagnetic spectrum میدان الکترومغناطیسی
field intensity شدت میدان
firing range میدان تیر
field repetition rate بسامد میدان
field frequency بسامد میدان
field displacement جابجایی میدان
magnetic flux line خط میدان مغناطیسی
oilfield میدان نفتی
zero field میدان صفر
visibility range میدان دید
main field میدان اصلی
village green میدان دهکده
maxwell field میدان ماکسولی
maxwell field میدان ماکسول
obstacle course میدان موانع
oilfields میدان نفتی
The Ferdowsi Square . میدان فردوسی
low field میدان ضعیف
magnetic balance تعادل میدان
magnetic f. میدان مغناطیسی
race course میدان مسابقه
magnetizing field میدان مغناطیس گر
sensory field میدان حسی
on sight در میدان دیددوربین
outfight از میدان در کردن
phenomenal field میدان پدیداری
radiation field میدان تابش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com