Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
heritage asset	میراث با ارزش
Other Matches
book value	ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem	به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value	تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added	قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value	بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological	وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain	منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
beguest	میراث
heritage	میراث
legacy	میراث
inheritances	میراث
inheritance	میراث
heir	میراث بر
legacies	میراث
bequests	میراث
bequest	میراث
hereditament	میراث
legatee	میراث بر
patrimonial	وابسته میراث
incorporeal hereditament	حق حکمی در میراث
widow bench	میراث زوجه
inheritance	میراث بری
heritage asset	میراث تاریخی
inheritances	میراث بری
legator	میراث گذار
dower	میراث زوجه
inherits	به میراث بردن
inheriting	به میراث بردن
curtesy	میراث زوج
philidor's legacy	میراث فیلیدور
cultural heritage	میراث فرهنگی
inherit	به میراث بردن
testator	شاهد میراث گذار
estate in dower	میراث قانونی زوجه
estate by curtesy	میراث قانونی زوج
patrimony	ثروت موروثی میراث
patrimonies	ثروت موروثی میراث
succee	جانشین شدن میراث بردن
inheritable	میراث بردنی قابل انتقال
currency devaluation	کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
fee simple	میراث قانونی بلامعارض ملک مطلق
ultimogeniture	اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
hereditaments	هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
Do you want an inheritance from your father?THen a. <proverb>	میراث پدر خواهى علم پدر آموز.
naught	بی ارزش
picayubnish	بی ارزش
worthless	بی ارزش
brummagem	بی ارزش
good for nothing	بی ارزش
fustian	بی ارزش
picayune	بی ارزش
big ticket	با ارزش
low grade	کم ارزش
low level	کم ارزش
market value	ارزش
junky	بی ارزش
regardant	با ارزش
no par	بی ارزش
valuing	ارزش
values	ارزش
brummagem	کم ارزش
value	ارزش
small change	کم ارزش
trivalence	سه ارزش
trivalency	سه ارزش
unvalued	بی ارزش
price	ارزش
prices	ارزش
valueless	بی ارزش
treasure	با ارزش
avail	ارزش
raffish	بی ارزش
worm eaten	بی ارزش
worthiness	ارزش
rewarding	پر ارزش
punk	بی ارزش
punks	بی ارزش
rubbish	بی ارزش
worth	ارزش
cost	ارزش
shotten	بی ارزش
worth	با ارزش
loan value	ارزش استقراض
loan value	ارزش وام
limiting value	ارزش نهایی
economic value	ارزش اقتصادی
maintenance cost	ارزش نگهداری
logical value	ارزش منطقی
present value	ارزش فعلی
monetary value	ارزش پولی
meed	پاداش ارزش
market value	ارزش بازاری
manufacture cost	ارزش ساخت
diagnostic value	ارزش تشخیصی
man friday	کمک با ارزش
end value	ارزش انتهایی
differential cost	ارزش نهایی
loss of value	افت ارزش
disvalue	بی ارزش کردن
kitsch	هنر بی ارزش
final value	ارزش نهایی
exchange value	ارزش مبادله
exchange value	ارزش مبادلهای
expected value	ارزش منتظره
face value	ارزش صوری
gross value	ارزش ناخالص
heat of combustion	ارزش گرمایی
heat value	ارزش گرمایی
it is of little worth	کم ارزش است
intrinsic value	ارزش ذاتی
influence value	ارزش تاثیر
increase in value	افزایش ارزش
equity capital	ارزش ویژه
heating value	ارزش گرمایی
face value	ارزش اسمی
scale value	ارزش مقیاسی
value theory	نظریه ارزش
threshold value	ارزش استانهای
tinker's dam	چیزبی ارزش
present worth	ارزش حال
truth value	ارزش درستی
undervaluation	کم ارزش گذاری
use by value	استفاده با ارزش
use value	ارزش استفاده
use value	ارزش استعمال
valorization	تعیین ارزش
valuably	بطور با ارزش
value added	ارزش افزوده
present worth	ارزش فعلی
prime cost	ارزش اولیه
production cost	ارزش ساخت
salvage value	ارزش بازیافتنی
store of value	منبع ارزش
subjective value	ارزش ذهنی
scrap value	ارزش اسقاطی
salavage value	ارزش اسقاطی
rental value	ارزش اجارهای
surplus value	ارزش اضافی
surrender value	ارزش بازخرید
survival value	ارزش بقا
theory of value	نظریه ارزش
real value	ارزش واقعی
quantitative value	ارزش مقداری
quantitative value	ارزش کمی
value analysis	تحلیل ارزش
value as security	ارزش تضمین
objective value	ارزش واقعی
indexation	ارزش ترازی
objective value	ارزش عینی
numerical value	ارزش عددی
nominal value	ارزش اسمی
wear thin <idiom>	بی ارزش شدن
tinker's damn	چیزبی ارزش
net worth	ارزش خالص
net value	ارزش خالص
net price	ارزش خالص
par value	ارزش اسمی
paradox of value	تناقض ارزش
penny worth	ارزش یک پنی
value date	تاریخ ارزش
value for money	ارزش پول
value in exchange	ارزش مبادله
value in use	ارزش استفاده
value in use	ارزش استعمال
value of assets	ارزش دارائی ها
value of money	ارزش پول
present value	ارزش فعلی
present value	ارزش حال
place value	ارزش مکانی
waff	نظر بی ارزش
net net worth	ارزش خالص
decrease in value	کاهش ارزش
belittling	کم ارزش کردن
belittlement	کم ارزش سازی
debunk	کم ارزش کردن
debunked	کم ارزش کردن
debunking	کم ارزش کردن
debunks	کم ارزش کردن
average value	ارزش میانگین
belittles	کم ارزش کردن
belittled	کم ارزش کردن
belittle	کم ارزش کردن
depreciation	کم ارزش شمردن
axiology	ارزش شناسی
calorific value	ارزش گرمایی
caloric value	ارزش گرمایی
call price	ارزش اسمی
call by value	فراخوانی با ارزش
esteem	رعایت ارزش
book value	ارزش دفتری
auxiliary value	ارزش کومکی
haw	چیز بی ارزش
hawed	چیز بی ارزش

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com