Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
sprinkling
میزان اندک
Other Matches
nibbles
گاز زدن اندک اندک خوردن
nibble
گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbled
گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbling
گاز زدن اندک اندک خوردن
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
fewest
اندک
scantling
اندک
scrimp
اندک
slighted
اندک
slighter
اندک
slightest
اندک
thrum
اندک
paucity
اندک
low
کم اندک
slighting
اندک
slights
اندک
slight
اندک
few
اندک
scant
اندک
scruple
اندک
paul
اندک
low test
اندک
niggling
اندک
scarce
اندک
fewer
اندک
little
اندک
drib
اندک
modicum
اندک
scarcest
اندک
scarcer
اندک
glimmers
درک اندک
glimmer
درک اندک
skim
تماس اندک
skimmed
تماس اندک
skims
تماس اندک
whit
ابدا اندک
glimmered
درک اندک
sprinkling
شمار اندک
skimpy
اندک نحیف
ounces
چیز اندک
ounce
چیز اندک
leaned
نحیف اندک
flea bite
اندک ناراحتی
cast of melancholy
اندک مالیخولیا
leans
نحیف اندک
frugal
با صرفه اندک
in a short time
در اندک زمانی
pinch
اندک جانشین
pinches
اندک جانشین
d. likeness
شباهت اندک
priggism
اندک بینی
darksome
اندک ی تیره
scantier
اندک قلیل
scantiest
اندک قلیل
scanty
اندک قلیل
lean
نحیف اندک
by the skin of one's teeth
<idiom>
باسود بسیار اندک
adumbrative
اندک نمایش دهنده
fud
شخص اندک بین
cambers
قوزیا خمیدگی اندک
camber
قوزیا خمیدگی اندک
margins
اندک حاشیه دار کردن
half cap
سلام با اندک تکانی درکلاه
margin
اندک حاشیه دار کردن
self adjusting
بخودی خود میزان شونده خود میزان
(not) move a muscle
<idiom>
حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
pin prick
چیزی که مایه اندک انگیختگی گرد د
stenotopic
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
low frequency
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
etna
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
unit
میزان
yardsticks
میزان
units
میزان
librae
میزان
infiltration rate
میزان
yardstick
میزان
At the rate of . On a scale of .
به میزان
libra
میزان
metre
میزان
leveled
میزان
levelled
میزان
levels
میزان
level
میزان
scalage
میزان
noise level
میزان خش
weight
میزان
metres
میزان
rhythms
میزان
rhythm
میزان
scales
میزان
measure
میزان
criterion
میزان
amount
میزان
amounted
میزان
amounting
میزان
amounts
میزان
balance
میزان
balances
میزان
adjustment
میزان
volume
میزان
volumes
میزان
meter
میزان
meters
میزان
rate
میزان
rates
میزان
adjustments
میزان
aligns
میزان کردن
volume
تعداد میزان
tuner
میزان ساز
volumes
تعداد میزان
calorimeter
میزان الحراره
setscrew
پیچ میزان
birthrate
میزان موالید
beta librae
بتا- میزان
collimate
میزان کردن
salinity
میزان شوری
rate of loading
میزان بارگذاری
credit rating
میزان اعتبار
rate of output
میزان تولید
rate of spending
میزان مخارج
rate of turn
میزان گردش
contour line
خط میزان منحنی
consumption rate
میزان مصرف
conductance
میزان هدایت
collision rate
میزان برخورد
shear modulus
میزان سختپایی
survival rate
میزان ماندگاری
isometrics
دارای یک میزان
isometric
دارای یک میزان
gradients
میزان شیب
adjust
میزان کردن
humidity
میزان رطوبت
to figure up
مبلغ یا میزان
speeds
میزان شتاب
gradient
میزان شیب
tuners
میزان ساز
alpha librae
الفا- میزان
standardization
میزان کردن
admission rate
میزان پذیرش
tuners
میزان کننده
meter
مقیاس میزان
meters
مقیاس میزان
quantum
درجه میزان
tuned
میزان شده
availability
میزان دسترسی
effectiveness
میزان تاثیر
level of effort
میزان تلاش
focussing
میزان کردن
goodness of fit
میزان انطباق
tempo
میزان سرعت
tempos
میزان سرعت
failure rate
میزان خرابی
evaporimter
میزان تبخیر
hygrometer
میزان الرطوبه
focusses
میزان کردن
libra
برج میزان
lapse rate
میزان افت
knock rating
میزان بهسوزی
line of cerdit
میزان اعتبار
kiffa australis
بتا- میزان
focus
میزان کردن
focused
میزان کردن
focuses
میزان کردن
focussed
میزان کردن
error rate
میزان خطا
equilibration
میزان کردن
rain glass
میزان سنج
degree of protection
میزان حفافت
rain glass
میزان الهوا
decrement
میزان کاهش
data rate
میزان داده
aligning
میزان کردن
damage criteria
میزان ضایعات
damage criteria
میزان خسارات
rate of climb
میزان صعود
degree of risk
میزان خطر
delta librae
دلتا- میزان
education stand
میزان تحصیلات
tune
میزان کردن
tunes
میزان کردن
align
میزان کردن
quantity discount
میزان تخفیف
discount rate
میزان تخفیف
aligned
میزان کردن
demand surface
میزان تقاضا
rate of flow
میزان جریان
tuner
میزان کننده
tuning meter
میزان سنج
expenditure
میزان مصرف
allowance
میزان مجاز
barometer
میزان الهواء
barometers
میزان الهواء
turbidity
میزان کدری
remedies
درمان میزان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com