English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
incidence میزان بروز
Other Matches
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
outbreak بروز
outbreaks بروز
accession بروز
tunes میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
d. by d. روز بروز
She went to the bad. بروز سیاه نشست
flash بروز ناگهانی جلوه
access بروز مرض حمله
flashed بروز ناگهانی جلوه
flashes بروز ناگهانی جلوه
prophylactic مانع بروز مرض
master file maintenance فرایند بروز دراوردن
accessed بروز مرض حمله
accessing بروز مرض حمله
accesses بروز مرض حمله
screen update بروز دراوردن صفحه
What a mes I made of my life . دیدی چه بروز خودم آوردم
adjourn موکول بروز دیگر شدن
adjourned موکول بروز دیگر شدن
adjourning موکول بروز دیگر شدن
adjourns موکول بروز دیگر شدن
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliaries پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
maintainability توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
redundancies تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
run اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
redundancy تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
runs اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
shut off mechanism وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
self adjusting بخودی خود میزان شونده خود میزان
retrofit بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
to effuse از خود بیرون [بروز] دادن [مانند مایع نور بو یا کیفیت]
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
circuits وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
LSD لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
auto توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
declaratory statute هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
estrogen هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
dual سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
depth contour خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
units میزان
amounts میزان
adjustments میزان
unit میزان
librae میزان
infiltration rate میزان
At the rate of . On a scale of . به میزان
balances میزان
balance میزان
adjustment میزان
yardstick میزان
rhythm میزان
levelled میزان
noise level میزان خش
levels میزان
rhythms میزان
level میزان
yardsticks میزان
scalage میزان
leveled میزان
metre میزان
metres میزان
scales میزان
weight میزان
rate میزان
rates میزان
measure میزان
volume میزان
meters میزان
meter میزان
volumes میزان
criterion میزان
amounted میزان
amounting میزان
libra میزان
amount میزان
aligns میزان کردن
rate of flow میزان جریان
tune میزان کردن
rate of climb میزان صعود
rain glass میزان الهوا
aligning میزان کردن
aligned میزان کردن
effectiveness میزان تاثیر
education stand میزان تحصیلات
modules اندازه میزان
module اندازه میزان
tuning میزان سازی
tunes میزان کردن
align میزان کردن
volume تعداد میزان
damage criteria میزان خسارات
volumes تعداد میزان
barometer میزان الهواء
barometers میزان الهواء
degree of risk میزان خطر
rain glass میزان سنج
availability میزان دسترسی
meters مقیاس میزان
remedied درمان میزان
quantity discount میزان تخفیف
remedies درمان میزان
remedy درمان میزان
remedying درمان میزان
equilibration میزان کردن
meter مقیاس میزان
credit rating میزان اعتبار
to figure up مبلغ یا میزان
survival rate میزان ماندگاری
damage criteria میزان ضایعات
beta librae بتا- میزان
focussing میزان کردن
collimate میزان کردن
degree of protection میزان حفافت
rate of spending میزان مخارج
collision rate میزان برخورد
setscrew پیچ میزان
delta librae دلتا- میزان
birthrate میزان موالید
focusses میزان کردن
decrement میزان کاهش
focus میزان کردن
calorimeter میزان الحراره
salinity میزان شوری
focused میزان کردن
focuses میزان کردن
rate of turn میزان گردش
focussed میزان کردن
rate of output میزان تولید
demand surface میزان تقاضا
tempo میزان سرعت
quantum درجه میزان
tuned میزان شده
discount rate میزان تخفیف
standardization میزان کردن
isometrics دارای یک میزان
isometric دارای یک میزان
contour line خط میزان منحنی
alpha librae الفا- میزان
shear modulus میزان سختپایی
admission rate میزان پذیرش
conductance میزان هدایت
tempos میزان سرعت
rate of loading میزان بارگذاری
consumption rate میزان مصرف
data rate میزان داده
humidity میزان رطوبت
amounting مقدار میزان
gradient میزان شیب
gradients میزان شیب
measure واحد میزان
precipitation میزان رطوبت
precipitation میزان بارندگی
performance میزان کارائی
performances میزان کارائی
level of effort میزان تلاش
knock rating میزان بهسوزی
tension adjustment میزان فشار
libra برج میزان
height adjustment میزان ارتفاع
hygrometer میزان الرطوبه
sprinkling میزان اندک
lapse rate میزان افت
Richter Scale میزان ریشتر
tuners میزان ساز
tuners میزان کننده
amounted مقدار میزان
amount مقدار میزان
sensitivity میزان حساسیت
sensitivities میزان حساسیت
adjustment میزان کردن
line of cerdit میزان اعتبار
allowance میزان مجاز
allowances میزان مجاز
kiffa australis بتا- میزان
speed میزان شتاب
speeding میزان شتاب
speeds میزان شتاب
tuner میزان کننده
amounts مقدار میزان
tuner میزان ساز
resistance adjustment میزان پایداری
adjusts میزان کردن
rating میزان عوارض
voltage balance میزان ولتاژ
goodness of fit میزان انطباق
turbidity میزان کدری
tuning meter میزان سنج
par میزان متوسط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com