English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
degree of protection میزان حفافت
Search result with all words
degree of protection میزان تامین درجه حفافت
Other Matches
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
tune میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
custody حفافت
safe guard حفافت
cell protection حفافت سل
egis حفافت
protection حفافت
conservation حفافت
preservation حفافت
security حفافت
safekeeping حفافت
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
protection عمل حفافت
guards حفافت کردن
data encryption حفافت داده
overcurrent device دستگاه حفافت
storage protection حفافت حافظه
safety gap دهانه حفافت
protect حفافت کردن
data protection حفافت داده ها
guarding حفافت کردن
safeguards حفافت کردن
safeguarded حفافت کردن
safeguard حفافت کردن
line differential protection حفافت دیفرانسیلی خط
memory protection حفافت حافظه
impedance protection حفافت امپدانس
maintenance حفافت کردن
file protection حفافت فایل
soil conservation حفافت خاک
file protection حفافت پرونده
guard حفافت کردن
storage protection حفافت انباره
safeguarding حفافت کردن
protecting حفافت کردن
collective protection حفافت گروهی
format حفافت حافظه و..
formats حفافت حافظه و..
cathode protection حفافت کاتدی
shield حفافت کردن
protection level سطح حفافت
self protection حفافت از خود
block protection حفافت بلوک
x ray protection حفافت رونتگن
shields حفافت کردن
armor protection حفافت زرهی
protection ring حلقه حفافت
anti skid protection حفافت از لغزش
anodic protection حفافت اندی
protection key کلید حفافت
collective protection حفافت جمعی
system security حفافت سیستم
protects حفافت کردن
shielded حفافت شده
safe keeping حفافت توجه
physical security حفافت تاسیسات
conservable قابل حفافت
protect by fuse حفافت با فیوز
power system protection حفافت سیستم قدرت
protected location مکان حفافت شده
overvoltage protection حفافت فشار زیاد
protected field میدان حفافت شده
protecting ring حلقه حفافت کننده
file protect ring حلقه حفافت فایل
shield حفافت کردن درمقابل
shields حفافت کردن درمقابل
positional protection device دستگاه حفافت درگاه
protective fire اتشهای حفافت کننده
keep حفافت امانت داری
data encyption standard استاندارد حفافت داده
wards محجور حفافت بخش
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
keeps حفافت امانت داری
cryptosecurity حفافت مکاتبات رمزی
to keep watch and ward حفافت یادفاع کردن
overload protection حفافت بار زیاد
cryptoguard مسئول حفافت رمز
copy protection حفافت دربرابر کپی
conservation programs برنامههای حفافت منابع
ward محجور حفافت بخش
distance protection وسیله حفافت فاصله
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
insulation protection حفافت عایق بندی
insulation against vibration حفافت در برابر ارتعاش
environmental conservation حفافت محیط زیست
high tension protection حفافت فشار قوی
flood protection حفافت در مقابل طغیان
software protection حفافت نرم افزاری
file protect ring حلقه حفافت پرونده
shielding region ناحیه حفافت کننده
unprotected field میدان حفافت نشده
subsidiary باقیمانده در محل برای حفافت
chemical security حفافت برعلیه مواد شیمیایی
subsidiaries باقیمانده در محل برای حفافت
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
password protection حفافت به کمک کلمه رمز
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
acid vapor canister ماسک حفافت در برابر بخاراسید
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
beaching سنگ چینی جهت حفافت
rust protection حفافت در برابر زنگ زدگی
self protection صیانت نفس حفافت از خود
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
poach شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
sacristan متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
bed pitching سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
ppd Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
depth contour خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
shares روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
shared روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
scribing روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blankets لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protecting که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
scalper پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
blanket لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protect که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
shield حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shields حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
blanketed لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protects که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
rate میزان
rates میزان
metre میزان
levelled میزان
levels میزان
At the rate of . On a scale of . به میزان
weight میزان
rhythms میزان
leveled میزان
metres میزان
meter میزان
scales میزان
volumes میزان
volume میزان
level میزان
rhythm میزان
adjustment میزان
unit میزان
libra میزان
amounting میزان
yardsticks میزان
amount میزان
adjustments میزان
librae میزان
balances میزان
balance میزان
noise level میزان خش
yardstick میزان
amounts میزان
scalage میزان
units میزان
infiltration rate میزان
criterion میزان
amounted میزان
meters میزان
measure میزان
quantum درجه میزان
amount مقدار میزان
alpha librae الفا- میزان
birthrate میزان موالید
admission rate میزان پذیرش
tuned میزان شده
quantity discount میزان تخفیف
rain glass میزان سنج
rain glass میزان الهوا
consumption rate میزان مصرف
survival rate میزان ماندگاری
Richter Scale میزان ریشتر
calorimeter میزان الحراره
rate of loading میزان بارگذاری
rate of output میزان تولید
rate of spending میزان مخارج
beta librae بتا- میزان
rate of turn میزان گردش
tension adjustment میزان فشار
resistance adjustment میزان پایداری
rate of flow میزان جریان
height adjustment میزان ارتفاع
sprinkling میزان اندک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com