Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
efficiency
میزان لیاقت تولید
Other Matches
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
rate of output
میزان تولید
sensor
وسیله نوری الکتریکی که با توجه به میزان نور سیگنال تولید میکند
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
honourableness
لیاقت
potency
لیاقت
religionless
بی لیاقت
deservingness
لیاقت
etiquette
لیاقت
efficiency
لیاقت
autarchy
لیاقت
autarky
لیاقت
desertless
بی لیاقت
ably
از روی لیاقت
eligibly
از روی لیاقت
competency
صلاحیت لیاقت
abilities
لیاقت صلاحیت
demerits
عدم لیاقت
ability
لیاقت صلاحیت
demerit
عدم لیاقت
meritoriousness
لیاقت استحقاق
proficient
وارد به فن با لیاقت
capably
از روی لیاقت
aptly
از روی لیاقت
aptitudes
شایستگی لیاقت
merit
لیاقت استحقاق
merited
لیاقت استحقاق
meriting
لیاقت استحقاق
merits
لیاقت استحقاق
aptitude
شایستگی لیاقت
certificate of capacity
مدرک ابراز لیاقت
certificate of achievement
مدرک ابراز لیاقت
efficiently
از روی کفایت و لیاقت
distinguished unit citation
نشان لیاقت یکان
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
citation
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
citations
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
self adjusting
بخودی خود میزان شونده خود میزان
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
levels
میزان
volumes
میزان
noise level
میزان خش
libra
میزان
librae
میزان
scalage
میزان
level
میزان
unit
میزان
levelled
میزان
criterion
میزان
rates
میزان
leveled
میزان
rate
میزان
measure
میزان
volume
میزان
yardsticks
میزان
yardstick
میزان
amounted
میزان
At the rate of . On a scale of .
به میزان
adjustments
میزان
amount
میزان
amounting
میزان
infiltration rate
میزان
balance
میزان
balances
میزان
metre
میزان
amounts
میزان
adjustment
میزان
rhythms
میزان
rhythm
میزان
weight
میزان
units
میزان
metres
میزان
meter
میزان
meters
میزان
scales
میزان
remedies
درمان میزان
failure rate
میزان خرابی
remedied
درمان میزان
watermarks
تعیین میزان مد اب
watermark
تعیین میزان مد اب
ratings
میزان عوارض
evaporimter
میزان تبخیر
goodness of fit
میزان انطباق
incidence
میزان بروز
allowances
میزان مجاز
barometers
میزان الهواء
allowance
میزان مجاز
speeding
میزان شتاب
education stand
میزان تحصیلات
equilibration
میزان کردن
hygrometer
میزان الرطوبه
adjustment
میزان کردن
remedying
درمان میزان
remedy
درمان میزان
error rate
میزان خطا
barometer
میزان الهواء
speed
میزان شتاب
admission rate
میزان پذیرش
tuned
میزان شده
isometrics
دارای یک میزان
isometric
دارای یک میزان
performances
میزان کارائی
performance
میزان کارائی
humidity
میزان رطوبت
rating
میزان عوارض
collimate
میزان کردن
collision rate
میزان برخورد
conductance
میزان هدایت
effectiveness
میزان تاثیر
quantum
درجه میزان
birthrate
میزان موالید
beta librae
بتا- میزان
alpha librae
الفا- میزان
adjusts
میزان کردن
adjusting
میزان کردن
adjust
میزان کردن
modules
اندازه میزان
consumption rate
میزان مصرف
decrement
میزان کاهش
degree of protection
میزان حفافت
tuners
میزان ساز
degree of risk
میزان خطر
tuners
میزان کننده
tuner
میزان ساز
delta librae
دلتا- میزان
tuner
میزان کننده
demand surface
میزان تقاضا
calorimeter
میزان الحراره
discount rate
میزان تخفیف
par
میزان متوسط
data rate
میزان داده
damage criteria
میزان ضایعات
module
اندازه میزان
expenditure
میزان مصرف
precipitation
میزان بارندگی
precipitation
میزان رطوبت
contour line
خط میزان منحنی
gradients
میزان شیب
credit rating
میزان اعتبار
gradient
میزان شیب
tuning
میزان سازی
damage criteria
میزان خسارات
speeds
میزان شتاب
standardization
میزان کردن
rate of flow
میزان جریان
align
میزان کردن
rate of climb
میزان صعود
voltage balance
میزان ولتاژ
rain glass
میزان الهوا
rain glass
میزان سنج
Richter Scale
میزان ریشتر
quantity discount
میزان تخفیف
sprinkling
میزان اندک
height adjustment
میزان ارتفاع
resistance adjustment
میزان پایداری
tension adjustment
میزان فشار
measure
واحد میزان
availability
میزان دسترسی
tunes
میزان کردن
tune
میزان کردن
rate of loading
میزان بارگذاری
aligned
میزان کردن
rate of spending
میزان مخارج
meter
مقیاس میزان
meters
مقیاس میزان
survival rate
میزان ماندگاری
to figure up
مبلغ یا میزان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com