Dictiornary-Farsi | میزان مصرف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
expenditure	میزان مصرف
consumption rate	میزان مصرف


Search result with all words

margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
product usage rate	میزان مصرف محصول
Other Matches

average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
availability	میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo	نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
power consumer	مصرف انرژی مصرف توان
tune	میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes	میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting	بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath	خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
auxiliary contours	خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
depth contour	خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
otiose	بی مصرف
consumption possibility line	حد مصرف
consumerism	مصرف
expenditure	مصرف
income consumption curve	مصرف
sodden	بی مصرف
good for nothing	بی مصرف
waste	بی مصرف
wastes	بی مصرف
of no a	بی مصرف
offtake	مصرف
unemployed	بی مصرف
wasteful	مصرف
disposal	مصرف
comsumption	مصرف
overall consumption	مصرف کل
waster	مصرف
consumption	مصرف
expense	مصرف
wasters	مصرف
aggregate consumption	مصرف کل
usages	مصرف
usage	مصرف
extravagant	مصرف
spend	مصرف کردن
maximum power demand	مصرف حداکثر
spends	مصرف کردن
ready use	اماده مصرف
consumes	مصرف کردن
internal power	مصرف داخلی
consume	مصرف کردن
irrigation consumption	مصرف ابیاری
optional consumption	مصرف اختیاری
rival consumption	مصرف رقابتی
mass consumption	مصرف انبوه
mass consumption	مصرف کلان
eats	مصرف کردن
eat	مصرف کردن
power consumption	مصرف قدرت
permanent consumption	مصرف دائمی
propensity to consume	گرایش به مصرف
productive consumption	مصرف مولد
private consumption	مصرف خصوصی
rags	بی مصرف شدن
rag	بی مصرف شدن
power consumption	مصرف برق
power consumer	مصرف برق
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
per capita consumption	مصرف سرانه
national consumption	مصرف ملی
rate of consumption	نرخ مصرف
put away	مصرف کردن
ready for use	اماده مصرف
propensity to consume	تمایل به مصرف
present consumption	مصرف حال
partial substitution	جانشینی مصرف
peak load	بحبوحه مصرف
expendable	مصرف پذیر
capital consumption	مصرف سرمایه
consumers	مصرف کننده
consumer	مصرف کننده
abusing	سوء مصرف
abuses	سوء مصرف
abused	سوء مصرف
abuse	سوء مصرف
coefficient of utility	ضریب مصرف
autonomous consumption	مصرف مستقل
conspicious consumption	مصرف تجملی
conspicuious consumption	مصرف تجملی
consumable	مصرف شدنی
consumer brand	کالای پر مصرف
bootless	بی مصرف بی علاج
shelf life	تاریخ مصرف
using	استعمال مصرف
consumption function	تابع مصرف
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
gasoline consumption	مصرف بنزین
utilization	مصرف بکاربری
high mass consumption	مصرف انبوه
home consumption	مصرف خانگی
home consumption	مصرف داخلی
home use entry	اعلامیه مصرف
idle stock	موجودی بی مصرف
inconsumable	مصرف نکردنی
induced consumption	مصرف القائی
induced consumption	مصرف تشویقی
industrial consumption	مصرف صنعتی
internal consumption	مصرف داخلی
fuel consumption	مصرف سوخت
expenditure credit	اعتبار مصرف
consumption rate	نواخت مصرف
consumption rate	اهنگ مصرف
consumption schedule	جدول مصرف
users	مصرف کننده
user	مصرف کننده
consumption theory	نظریه مصرف
domestic consumption	مصرف خانگی
energy consumption	مصرف انرژی
excise tax	مالیات بر مصرف
consumerism	مصرف گرایی
throwaway	یکبار مصرف
disposable	مصرف شدنی
applicable <adj.>	مصرف کردنی
suitable <adj.>	مصرف کردنی
usable <adj.>	مصرف کردنی
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
applicable <adj.>	قابل مصرف
utilisable [British] <adj.>	قابل مصرف
useful <adj.>	قابل مصرف
usable <adj.>	قابل مصرف
suitable <adj.>	قابل مصرف
useful <adj.>	مصرف کردنی
utilisations	موارد مصرف
utilization	مورد مصرف
utilisation [British]	مورد مصرف
to use up	مصرف کردن
transitory consumption	مصرف انتقالی
using	مورد مصرف
dismantling	بی مصرف کردن
dismantles	بی مصرف کردن
dismantled	بی مصرف کردن
transitory consumption	مصرف گذرا
consumed	مصرف کردن
throw away	چیز بی مصرف
usages	موارد مصرف
use	استعمال مصرف
utilizations	موارد مصرف
uses	استعمال مصرف
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
recive	مصرف کنید
dismantle	بی مصرف کردن
usage	مورد مصرف
use up	مصرف کردن
usage rate	نرخ مصرف
exhausted	مصرف شده
utilizable <adj.>	قابل مصرف
unproductive consumption	مصرف بیهوده
present consumption	مصرف جاری
exploitation [utilization]	مورد مصرف
levels	میزان
measure	میزان
criterion	میزان
volume	میزان
volumes	میزان
rhythms	میزان
librae	میزان
rate	میزان
weight	میزان
meters	میزان
rates	میزان
rhythm	میزان
At the rate of . On a scale of .	به میزان
libra	میزان
scalage	میزان
amounts	میزان
amounting	میزان
amounted	میزان
balance	میزان
balances	میزان
unit	میزان
noise level	میزان خش
metre	میزان
metres	میزان
adjustments	میزان
units	میزان
adjustment	میزان
meter	میزان
infiltration rate	میزان
level	میزان
leveled	میزان
levelled	میزان
yardstick	میزان
yardsticks	میزان
amount	میزان
scales	میزان
service cable	کابل مصرف کننده
price consumption curve	منحنی قیمت مصرف
expendable property	اماد مصرف شدنی
secondary consumers	مصرف کنندگان دومین
to lay up in a napkin	بی مصرف نگاه داشتن
unproductive consumption	مصرف غیر مولد
consumer preference	رجحان مصرف کننده
utilizable	قابل استفاده مصرف
consumer protection	حمایت از مصرف کننده
var hour meter	کنتور مصرف کور