Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
measure of one's force
میزان نیروی شخص
Search result with all words
amperage
شدت جریان برق میزان نیروی برق برحسب امپر
Other Matches
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
self adjusting
بخودی خود میزان شونده خود میزان
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
levelled
میزان
leveled
میزان
level
میزان
At the rate of . On a scale of .
به میزان
levels
میزان
criterion
میزان
yardstick
میزان
yardsticks
میزان
unit
میزان
metre
میزان
metres
میزان
scalage
میزان
adjustments
میزان
adjustment
میزان
balance
میزان
amounts
میزان
units
میزان
scales
میزان
amount
میزان
amounted
میزان
balances
میزان
libra
میزان
rate
میزان
rhythms
میزان
noise level
میزان خش
meters
میزان
rhythm
میزان
meter
میزان
measure
میزان
weight
میزان
volumes
میزان
volume
میزان
infiltration rate
میزان
librae
میزان
amounting
میزان
rates
میزان
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
tuning meter
میزان سنج
tuning indicator
میزان نما
turbidity
میزان کدری
line of cerdit
میزان اعتبار
rating
میزان عوارض
data rate
میزان داده
kiffa australis
بتا- میزان
decrement
میزان کاهش
goodness of fit
میزان انطباق
to figure up
مبلغ یا میزان
par
میزان متوسط
torsion balance
میزان ت_نش
expenditure
میزان مصرف
survival rate
میزان ماندگاری
adjusts
میزان کردن
damage criteria
میزان ضایعات
birthrate
میزان موالید
damage criteria
میزان خسارات
voltage balance
میزان ولتاژ
admission rate
میزان پذیرش
performances
میزان کارائی
performance
میزان کارائی
Richter Scale
میزان ریشتر
beta librae
بتا- میزان
sprinkling
میزان اندک
tuned
میزان شده
collimate
میزان کردن
quantum
درجه میزان
adjusting
میزان کردن
adjust
میزان کردن
hygrometer
میزان الرطوبه
degree of protection
میزان حفافت
tuning
میزان سازی
rate of flow
میزان جریان
rate of loading
میزان بارگذاری
rate of output
میزان تولید
rate of spending
میزان مخارج
rate of turn
میزان گردش
equilibration
میزان کردن
error rate
میزان خطا
barometers
میزان الهواء
rate of climb
میزان صعود
rain glass
میزان الهوا
quantity discount
میزان تخفیف
education stand
میزان تحصیلات
module
اندازه میزان
modules
اندازه میزان
rain glass
میزان سنج
remedy
درمان میزان
remedies
درمان میزان
effectiveness
میزان تاثیر
remedied
درمان میزان
barometer
میزان الهواء
shear modulus
میزان سختپایی
libra
برج میزان
demand surface
میزان تقاضا
delta librae
دلتا- میزان
level of effort
میزان تلاش
lapse rate
میزان افت
standardization
میزان کردن
ratings
میزان عوارض
knock rating
میزان بهسوزی
watermark
تعیین میزان مد اب
watermarks
تعیین میزان مد اب
evaporimter
میزان تبخیر
salinity
میزان شوری
humidity
میزان رطوبت
failure rate
میزان خرابی
discount rate
میزان تخفیف
isometric
دارای یک میزان
isometrics
دارای یک میزان
alpha librae
الفا- میزان
setscrew
پیچ میزان
degree of risk
میزان خطر
remedying
درمان میزان
measure
واحد میزان
tuner
میزان کننده
tuner
میزان ساز
contour line
خط میزان منحنی
availability
میزان دسترسی
meters
مقیاس میزان
meter
مقیاس میزان
consumption rate
میزان مصرف
adjustment
میزان کردن
tuners
میزان ساز
gradient
میزان شیب
conductance
میزان هدایت
gradients
میزان شیب
tuners
میزان کننده
speeds
میزان شتاب
allowance
میزان مجاز
allowances
میزان مجاز
credit rating
میزان اعتبار
amounts
مقدار میزان
amounting
مقدار میزان
incidence
میزان بروز
amounted
مقدار میزان
amount
مقدار میزان
speed
میزان شتاب
sensitivity
میزان حساسیت
sensitivities
میزان حساسیت
speeding
میزان شتاب
calorimeter
میزان الحراره
volumes
تعداد میزان
precipitation
میزان بارندگی
focus
میزان کردن
collision rate
میزان برخورد
tempos
میزان سرعت
focusses
میزان کردن
focused
میزان کردن
focussing
میزان کردن
tempo
میزان سرعت
tune
میزان کردن
focuses
میزان کردن
precipitation
میزان رطوبت
focussed
میزان کردن
tunes
میزان کردن
aligned
میزان کردن
tension adjustment
میزان فشار
align
میزان کردن
aligning
میزان کردن
resistance adjustment
میزان پایداری
aligns
میزان کردن
height adjustment
میزان ارتفاع
volume
تعداد میزان
counterinterval
فاصله میزان منحنی
hand advance
میزان کردن دستی
sharp tuning
میزان سازی تیز
intermediate contour
میزان منحنی واسطه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com