English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
admission rate میزان پذیرش
Other Matches
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
tunes میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
reception پذیرش
receptions پذیرش
intake پذیرش
induction پذیرش
inductions پذیرش
acceptance limit حد پذیرش
adoption پذیرش
assent پذیرش
assented پذیرش
assenting پذیرش
assents پذیرش
admittance پذیرش
admission پذیرش
patient پذیرش
admissions پذیرش
patients پذیرش
acceptance پذیرش
acceptances پذیرش
acceptation پذیرش
intakes پذیرش
admission port دریچه پذیرش
admission requirements شرایط پذیرش
sufficiently <adv.> قابل پذیرش
magnetic susceptibility پذیرش مغناطیسی
adequately [sufficiently] <adv.> قابل پذیرش
sufficing <adj.> قابل پذیرش
sufficient <adj.> قابل پذیرش
satisfactory <adj.> قابل پذیرش
admission of liability پذیرش تعهدات
acceptable قابل پذیرش
receptionist متصدی پذیرش
refuse عدم پذیرش
imprimatur تصویب پذیرش
receptivity قدرت پذیرش
refusing عدم پذیرش
Reception پذیرش هتل
refuses عدم پذیرش
refused عدم پذیرش
induction station مرکز پذیرش
good [sufficient] <adj.> قابل پذیرش
reception دریافت پذیرش
repulsion عدم پذیرش
admission پذیرش به بیمارستان
acceptance of offer پذیرش پیشنهاد
rejection عدم پذیرش
selective admission پذیرش انتخابی
tolerability قابلیت پذیرش
social acceptance پذیرش اجتماعی
group acceptance پذیرش گروهی
receptions دریافت پذیرش
acceptable <adj.> قابل پذیرش
adequate <adj.> قابل پذیرش
face the music <idiom> پذیرش نسخه
cry uncle <idiom> پذیرش شکست
acceptance test آزمون پذیرش
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
take a back seat <idiom> پذیرش پستترین مقام
receptee افراد مورد پذیرش
hire out <idiom> پذیرش برای شغل
susceptive پذیرنده اماده پذیرش
denials عدم پذیرش حاشا
denial عدم پذیرش حاشا
receives پذیرش داده از یک خط ارتباطی
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
application study بررسی پذیرش اماد
impassablility غیر قابل پذیرش
bankable قابل پذیرش در بانک
reject عدم پذیرش چیزی
rejected عدم پذیرش چیزی
receive پذیرش داده از یک خط ارتباطی
acceptability قابلیت پذیرش پسندیدگی
susceptible حساس مستعد پذیرش
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
rejects عدم پذیرش چیزی
rejecting عدم پذیرش چیزی
declaration of intention افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
sensate اماده پذیرش حس احساس کردن
americanization پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
acceptance sampling پذیرش کالاپس از نمونه برداری
market acceptance پذیرش کالا توسط بازار
ksr کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
taking of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
hearing of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
reception قدرت پذیرش پذیرایی کردن
receptions قدرت پذیرش پذیرایی کردن
take one's own medicine <idiom> پذیرش محاکمه بدون شکایت
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
throw up one's hands <idiom> توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
freeload <idiom> پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
interactive برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accept سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepting سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
legal عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
to go down [in a particular way] with somebody برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
depth contour خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
focussed پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
focusses پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focus پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
medium رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
mediums رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
dos نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
framing error خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
measure میزان
criterion میزان
levelled میزان
scales میزان
leveled میزان
rate میزان
metre میزان
metres میزان
levels میزان
level میزان
rhythms میزان
adjustments میزان
adjustment میزان
balances میزان
balance میزان
volume میزان
weight میزان
rhythm میزان
yardsticks میزان
yardstick میزان
rates میزان
unit میزان
units میزان
scalage میزان
At the rate of . On a scale of . به میزان
volumes میزان
amounts میزان
amounting میزان
librae میزان
noise level میزان خش
amounted میزان
libra میزان
infiltration rate میزان
meter میزان
meters میزان
amount میزان
AT command set حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
beta librae بتا- میزان
alpha librae الفا- میزان
conductance میزان هدایت
calorimeter میزان الحراره
damage criteria میزان خسارات
contour line خط میزان منحنی
birthrate میزان موالید
consumption rate میزان مصرف
damage criteria میزان ضایعات
credit rating میزان اعتبار
collision rate میزان برخورد
collimate میزان کردن
evaporimter میزان تبخیر
standardization میزان کردن
tension adjustment میزان فشار
salinity میزان شوری
rate of turn میزان گردش
rate of spending میزان مخارج
rate of output میزان تولید
rate of loading میزان بارگذاری
rate of flow میزان جریان
rate of climb میزان صعود
rain glass میزان الهوا
rain glass میزان سنج
resistance adjustment میزان پایداری
height adjustment میزان ارتفاع
to figure up مبلغ یا میزان
shear modulus میزان سختپایی
setscrew پیچ میزان
torsion balance میزان ت_نش
tuning indicator میزان نما
tuning meter میزان سنج
turbidity میزان کدری
voltage balance میزان ولتاژ
Richter Scale میزان ریشتر
sprinkling میزان اندک
quantity discount میزان تخفیف
line of cerdit میزان اعتبار
error rate میزان خطا
equilibration میزان کردن
education stand میزان تحصیلات
discount rate میزان تخفیف
demand surface میزان تقاضا
delta librae دلتا- میزان
degree of risk میزان خطر
degree of protection میزان حفافت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com