English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
decrement میزان کاهش
Search result with all words
hinting در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
attrition rate میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
decrement کاهش میزان یک متغیر
decrement میزان کاهش کاستن پلهای
Other Matches
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
bond albedo نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
tune میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
decrease کاهش دادن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
decreased کاهش دادن کاهش
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
self adjusting بخودی خود میزان شونده خود میزان
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
depth contour خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
deduction کاهش
dampest کاهش
decrease کاهش
subrtraction کاهش
abatement کاهش
shrinkage کاهش
rebates کاهش
rebate کاهش
subtraction کاهش
declining کاهش
declines کاهش
declined کاهش
decline کاهش
downturns کاهش
downturn کاهش
subraction کاهش
dampers کاهش
reductions کاهش
reduction کاهش
falling-off کاهش
falling off کاهش
devaluation کاهش
acceptances کاهش
decreased کاهش
damp کاهش
decreases کاهش
mitigation کاهش
slowdown کاهش
slowdowns کاهش
spoils کاهش
spoiling کاهش
spoiled کاهش
spoil کاهش
reduce/enlarge کاهش
acceptance کاهش
decrement کاهش
scale down کاهش
wastage کاهش
diminution کاهش
concession کاهش
depreciatory کاهش
slow down کاهش
relief کاهش
degression کاهش
imminution کاهش
attenuation کاهش
easement کاهش درد
alleviation کاهش درد
mitigative مایه کاهش
mark down کاهش قیمتها
wane کاهش یافتن
minuend کاهش یاب
waned کاهش یافتن
waning کاهش یافتن
wanes کاهش یافتن
relief [from pain] کاهش درد
dishoarding کاهش اندوخته
disinflation کاهش تورم
decreases کاهش یافتن
disinflation کاهش ورم
lessen کاهش دادن
lessens کاهش دادن
abatement [of pain] کاهش درد
drive reduction کاهش سائق
drop in temperature کاهش دما
lessening کاهش دادن
lessened کاهش دادن
fall in temperature کاهش دما
dishoarding کاهش ذخیره
easing کاهش درد
depreciation کاهش بها
extinction کاهش نور
slake کاهش فرونشستن
devaluation کاهش نرخ
slaked کاهش فرونشستن
slakes کاهش فرونشستن
lapse rate اهنگ کاهش
palliation کاهش درد
reductions کاهش احیاء
indiminishable کاهش ناپذیر
mark down کاهش قیمت
intensity decrease کاهش شدت
reducing کاهش یافتن
monetary contraction کاهش پول
reduces کاهش یافتن
reduce کاهش یافتن
reduction کاهش احیاء
logarithmic decrement کاهش لگاریتمی
lapse time زمان کاهش
detraction کاهش توجه
depopulation کاهش نفوس
shrinking کاهش یافتن
shrink کاهش یافتن
rebates تخفیف کاهش
scale down کاهش مقیاس
scale down کاهش تدریجی
clemmensen reduction کاهش کلمنسنی
reductionism کاهش گری
reductional تبدیل کاهش
reduction ratio نسبت کاهش
shrinks کاهش یافتن
anaphrodisia کاهش شهوت
speed reduction کاهش سرعت
abatable کاهش پذیر
taper off کاهش یافتن
tax cuts کاهش مالیات
tax deduction کاهش مالیات
deceleration کاهش سرعت
abatement کاهش الودگی
reduction of armamentes کاهش تسلیحات
disinvestment کاهش سرمایه
prereduction کاهش اولیه
rebate تخفیف کاهش
decrease in value کاهش ارزش
waney کاهش یافته
wany کاهش یافته
deduction کاهش تفریق
wage cuts کاهش دستمزد
decrementation کاهش پلهای
detraction کاهش کسرشان
decreased کاهش یافتن
reduction factor ضریب کاهش
decrease کاهش یافتن
price reduction کاهش قیمت
palliation کاهش دادن
palliator کاهش دهنده
At the rate of . On a scale of . به میزان
leveled میزان
scales میزان
noise level میزان خش
rhythms میزان
rhythm میزان
level میزان
levelled میزان
infiltration rate میزان
scalage میزان
metre میزان
metres میزان
librae میزان
libra میزان
weight میزان
levels میزان
unit میزان
measure میزان
balance میزان
rates میزان
amounting میزان
amounts میزان
units میزان
meters میزان
rate میزان
meter میزان
yardstick میزان
yardsticks میزان
volumes میزان
volume میزان
adjustment میزان
adjustments میزان
amount میزان
balances میزان
criterion میزان
amounted میزان
depreciation of the exchange rate کاهش نرخ ارز
redox system سیستم اکسایش- کاهش
redox reaction واکنش اکسایش- کاهش
decrease کاهش یافتن یا کم شدن
correction for attenuation اصلاح برای کاهش
decreases کاهش یافتن یا کم شدن
decreased کاهش یافتن یا کم شدن
abating بزورتصرف کردن کاهش
abates بزورتصرف کردن کاهش
reduced mass جرم کاهش یافته
abated بزورتصرف کردن کاهش
abate بزورتصرف کردن کاهش
reducible representation نمایش کاهش پذیری
flashing کاهش حوزه مغناطیسی
to cut down [on] something چیزی را کاهش دادن
cut back کاهش ناگهانی تولید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com