English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
i hear him complain میشنوم که شکایت می کنند
Other Matches
i smell something burning بوی چیز سوخته میشنوم
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
complaint شکایت
moan شکایت
moans شکایت
protest شکایت
moaned شکایت
protested شکایت
grievance شکایت
moaning شکایت
protesting شکایت
plaints شکایت
groans شکایت
groaning شکایت
groaned شکایت
gripe شکایت
groan شکایت
protests شکایت
i heard him شکایت
plaint شکایت
bitched شکایت کردن
grievance موضوع شکایت
lodge an a appeal شکایت کردن
murmurs شکایت شایعات
lodge a complaint شکایت کردن
grumblingly شکایت کنان
murmur شکایت شایعات
murmured شکایت شایعات
denunciation اتهام شکایت
denunciations اتهام شکایت
murmuring شکایت شایعات
gravamen اصل شکایت
sues شکایت کردن
sue شکایت کردن
cross bill شکایت متقابل
complaining against injustice شکایت کردن
bitching شکایت کردن
bitches شکایت کردن
bitch شکایت کردن
sued شکایت کردن
suing شکایت کردن
complained شکایت کردن
complaining شکایت کردن
complains شکایت کردن
to lodge a complaint شکایت کردن
complain شکایت کردن
discontent گله شکایت
To lodge a complaint . درمقام شکایت بر آمدن
sue به دادگاه شکایت کردن
grounded (his complaint was not grounded شکایت او بی اساس بود
suing به دادگاه شکایت کردن
sues به دادگاه شکایت کردن
there is no ground for his complaint شکایت او بیمورد است
sued به دادگاه شکایت کردن
repine شکایت کردن شکوه
petition شکایت کردن دادخواست
petitioned شکایت کردن دادخواست
petitioning شکایت کردن دادخواست
petitions شکایت کردن دادخواست
he complained with reason بیخود شکایت نمیکرد
gravamen شکایت رسمی شکوائیه
Stop complaining. [اینقدر] شکایت نکن.
squawk about <idiom> شکایت درموردچیزی داشتن
rumbled چیز پرسر و صدا شکایت
griper کسیکه مرتب شکایت میکند
rumble چیز پرسر و صدا شکایت
look a gift horse in the mouth <idiom> شکایت از هدیهای که کامل نیست
take one's own medicine <idiom> پذیرش محاکمه بدون شکایت
rumbles چیز پرسر و صدا شکایت
inform against someone از دست کسی شکایت کردن
to inform against someone شکایت پیش کسی بردن
to redress any one's grievance شکایت ونگرانی کسی رارفع کردن
fin de non recevoir رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to rumble on [British E] ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
have a bone to pick بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
cry over spilt milk <idiom> شکایت وناله از چیزی که بتازگی اتفاق افتاده
to sue somebody for libel [slander] از کسی برای افترا [تهمت] شکایت کردن [حقوق]
to report somebody [to the police] for breach of the peace از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
to make a complaint [about] شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
PRI پشتیبانی کنند
they mingle their tears با هم گریه می کنند
he warned them to obey اطاعت کنند
he is well spoken of از او تعریف می کنند
compatible با هم درست کار می کنند
Murray code - بیت استفاده می کنند
daisy chain سومین را و... فراخوانی می کنند
charnel house مردگان راتوده می کنند
they dispute about nothing درسرهیچ نزاع می کنند
the trumpets blows شیپورها صدا می کنند
they make much noise زیاد شلوق می کنند
they make much noise خیلی صدا می کنند
had it trans ted بدهید ترجمه کنند
My feet hurt. پاهایم درد می کنند.
fillister رندهای که با ان کنش کاودرست کنند
fire support coordinator هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
the iron interest کسانی که در اهن کار می کنند
Those who agree,raise their hands. موافقین دستهایشان رابلند کنند
They act after their kind. جنس خود رفتار می کنند.
they are in full retreat سخت عقب نشینی می کنند
they went to r. themselves رفتند که نامه نویسی کنند
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
They fight like cat and dog . باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
The story goes that … آورده اند که (چنین روایت کنند )…
who are your reference? چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
tandems وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
mud sill پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
She is the talk of the town . همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
tightropes طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
Birds of a feather flock together . <proverb> پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
koumiss قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
combination مجموعهای از اعداد که یک قفل را باز می کنند
tightrope طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
mealing table صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
meat safe قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
mountain dew ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
pontoons کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
pontoon کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
Providence watches over him. از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
fleas i. doges and cats کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
mouse که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
combatable قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
company grade پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
nogging اجری که بان فواصلی را پرمی کنند
numerical داده ذخیره شده کار می کنند
tandem وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
mouses که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
musette اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
ccd که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
oleomargarine کره تقلیدی که از گوشت گاودرست می کنند
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
collaret یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست می کنند
database که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
times سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
huck aback حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
databases که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
timed سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
The squirrels are storing up nuts for the winter. سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
Refugees believe Germany is a land of milk and honey. پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
departmental LAN چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
process که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
processes که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
messages اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند
corporal oath سوگندی که بادست زدن بکتاب یاد کنند
message اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
lachryma christi باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
mutton chop دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
carriage کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
carriages کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
boat people پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
generations کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
This car is assembled in Iran. این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
priestcraft دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
rissole کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
rissoles کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
pulper اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
oatcake کلوچه ور نیامده که ازارذجودوسردرست می کنند قرص جودوسر
These trees deprive the house of light . این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
functional مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
kago تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
In a quarrel they do not distribute sweetmeat. <proverb> توى دعوا یلوا پخش نمى کنند.
kirmess جشن وعیدسالیانهای که ........وفریادهای شادی برپامی کنند
water bed تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
generation کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
pentarch یکی از پنج تن مردمی که در جایی حکومت کنند
qualifying shares سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
manil hemp کنف مانیلایی که از ان طناب وبوریا درست می کنند
transceiver گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
protonotary apostoloc یکی از 21 تن متران هایی که فرمان پاپ را ثبت می کنند
picalilli ترشی هندی که باسبزی وادویه تند درست می کنند
candle ends باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
They live abroad for the greater part of the year. آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
resurection pie کلوچهای که از ریزههای خوراک مانده از پیش درست کنند
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
guild hall عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com